کلمه جو
صفحه اصلی

پلاسیده


مترادف پلاسیده : پژمرده، چروک، له، لهیده، لاغر

فارسی به انگلیسی

faded, withered, pale, [fig.] sad, dejected


مترادف و متضاد

پژمرده


چروک، له، لهیده


لاغر


۱. پژمرده
۲. چروک، له، لهیده
۳. لاغر


withered (صفت)
خشک، خشکیده، پلاسیده، پژمرده، چروک خورده، پژولیده

dried up (صفت)
خشکیده، چروکیده، پلاسیده

wizened (صفت)
خشکیده، چروکیده، پلاسیده

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- پژمرده . ۲- کهنه و روبفساد نهاده ( میوه ).

فرهنگ معین

(پَ دِ ) (ص مف . ) پژمرده .

لغت نامه دهخدا

پلاسیده. [ پ َ دَ / دِ ] ( ن مف ) پژمرده. || کهنه و رو بفساد نهاده ( در میوه ).

فرهنگ عمید

پژمرده شده.


کلمات دیگر: