مترادف پشتیبان : پارتی، پشتیوان، حامی، ظهیر، عاصم، عضد، موید، مجیر، محافظ، مدافع، مددکار، معاضد، نگهبان، یار، یاریگر، یاور
متضاد پشتیبان : مخالف
supporter, buttress, pillar, back
ally, backup, backer, behind, patron, shield, support, supporter, supportive, backing
پارتی، پشتیوان، حامی، ظهیر، عاصم، عضد، موید، مجیر، مجیر، محافظ، مدافع، مددکار، معاضد، نگهبان، یار، یاریگر، یاور ≠ مخالف
در بسـکتبـال، بـازیکن مهاجمی که اولین موج بازیکنان همتیمی خود را در ضدحمله دنبال میکند