مترادف پای پوش : ارسی، پاچپله، پای افزار، کفش، موزه
پای پوش
مترادف پای پوش : ارسی، پاچپله، پای افزار، کفش، موزه
فارسی به انگلیسی
shinguard
مترادف و متضاد
ارسی، پاچپله، پایافزار، کفش، موزه
فرهنگ فارسی
( صفت اسم )۱- پا افزار کفش ۲- نوعی از پا افزار چموش چاموش .
پاافزار کفش
پاافزار کفش
لغت نامه دهخدا
پای پوش. ( نف مرکب ، اِمرکب ) پاافزار. کفش. نوعی از پاافزار و جوراب است. ( تتمه برهان ). چموش : هرگز از دور زمان ننالیدم و روی از گردش آسمان درهم نکشیدم مگر وقتی که پایم برهنه بود و استطاعت پای پوشی نداشتم تا بجامع کوفه درآمدم دلتنگ ، یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق بجای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم. ( گلستان ).
کلمات دیگر: