کلمه جو
صفحه اصلی

پژوهیدن


مترادف پژوهیدن : استقصا، بررسی، پی جویی، تتبع، تجسس، تحقیق، تفحص، جستن

فارسی به انگلیسی

to search, to investigate, to inquire


to search, investigate, to inquire, hunt, observe, research, to investigate

hunt, observe, research


فارسی به عربی

بحث

مترادف و متضاد

search (فعل)
طلب کردن، طلبیدن، جستجو کردن، بازرسی کردن، گشتن، پژوهیدن، پوییدن، با دقت جستجو کردن

research (فعل)
پژوهیدن، پژوهش کردن

inquire (فعل)
محقق کردن، پرسیدن، سوال کردن، جویا شدن، پرسش کردن، تحقیق کردن، باز جویی کردن، رسیدگی کردن، استنطاق کردن، امتحان کردن، پژوهیدن، تفتیش کردن

investigate (فعل)
تحقیق کردن، باز جویی کردن، رسیدگی کردن، بررسی کردن، پژوهیدن، تفتیش کردن، جستار کردن، وارسی کردن، استفسار کردن، اطلاعات مقدماتی بدست اوردن

استقصا، بررسی، پی‌جویی، تتبع، تجسس، تحقیق، تفحص، جستن


فرهنگ فارسی

( پژوهید پژوهد خواهد پژوهید بپژوه پژوهنده پژوهیده پژوهش ) ( مصدر ) ۱- جستجو کردن پی جویی کردن باز جویی کردن تفحص تجسس تفتیش . ۲- پرسیدن بجد . ۳- خواستن طلب . یا با یکدیگر پژوهیدن . مباحثه کردن .

فرهنگ معین

(پِ دَ ) [ په . ] (مص ل . ) ۱ - جست و جو کردن . ۲ - بازپرسیدن . ۳ - خواستن ، طلب کردن .

لغت نامه دهخدا

پژوهیدن. [ پ ِ / پ َ دَ ] ( مص ) پژوهش کردن. جویا شدن. پی جوئی کردن. بازجوئی کردن. بازجستن دانستن را. جستجو کردن. فحص. تفحص. جس . ( تاج المصادر بیهقی ). تجسس. بحث. تحقیق. استفسار. تتبع. تفقد. تفتیش کردن. کاویدن زمین و سخن و جز آن. تنقیر :
چنین گفت پرسنده را راهجوی
که بپژوه تا دارد این ماه شوی.
فردوسی.
یکایک ز ایران سر اندر کشید
پژوهید و هرگونه گفت و شنید.
فردوسی.
بسی رایزن موبد نیکرای
پژوهید و آورد بازی بجای.
فردوسی.
بر مادر آمد پژوهید و گفت
که بگشای بر من نهان از نهفت.
فردوسی.
پژوهید بسیار و پرسید چند
نیامد ز خوبان کس او را پسند.
فردوسی.
چنین گفت کاندر جهان این سخن
پژوهیم تا برچه آید ببن.
فردوسی.
گمانی چنان برد کو را پدر
پژوهد همی تا چه دارد بسر.
فردوسی.
سبک سوی خان فریدون شتافت
فراوان پژوهید کس را نیافت.
فردوسی.
ولی گر ترا رأی جنگ است و کوه
از ایدر برو پیش زال و پژوه.
فردوسی.
جام گیر و جای دار و نامجوی و کامران
بت فریب و کین گذار و دین پژوه و رهنمای.
منوچهری.
در پژوهیدن اسرار علوم
شوی از کاهلی آخر محروم.
مؤیدالدین.
|| طلب کردن :
بدو گفت اگر نیستش بهره زین
نه دانش پژوهد نه آئین و دین.
فردوسی.
|| پرسیدن به جِد. ( فرهنگ اوبهی ). || خواستن. ( برهان قاطع ).
- با یکدیگر پژوهیدن ِ علم ؛ مباحثه. مفاقهه. ( تاج المصادر بیهقی ). و نیز رجوع به واپژوهیدن شود. این فعل یک مصدر بیش ندارد.

فرهنگ عمید

۱. جستجو کردن، تفحص کردن.
۲. تحقیق کردن.
۳. خواستن، طلب کردن.
۴. بازجستن، جویا شدن.

پیشنهاد کاربران

پژوهیدن: در پهلوی وزوستن wizōstan بوده است . و بن اکنون آن وزوه wizōh می باشد.
( ( پژوهنده ی روزگار نخست
گذشته سخن ها همه باز جُست ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 214 )


پژوه یک کلمه در اصل آلمانی می باشد که شکل اصلی آن besuch یا بزوخ می باشد که با تغییر حرف ب به پ و حرف ز به ژ وحرف خ به ه از شکل "بزوخ" به شکل "پژوه" درآمده و از آن فعل پژوهیدن شکل گرفته است و wizoh نیز صورت دیگری از کلمه besuch بوده که با تغییر b به wیاv و e به i و ch یا همان خ بهh بدست آمده است
حال چه این کلمه به صورت وزوه وچه به صورت پژوه تلفظ گردیده و نوشته شود شکل مادری آن برگرفته از زبان آلمانی می باشد
کلمه besuch نیز خود از دو قسمت تشکیل شده be such
که ریشه در اینجا بخش such به عنوان ریشه مضارع می باشد که صورت مصدری فعل آن suchen به معنی جستن یا جوییدن بوده و صورت ماضی آن sucht می باشد
در ریشه مضارع such به دلیل این که تلفظ حرف s در آلمانی تلفظی مابین دو حرف ز و جیم را دارد به صورت سماعی جیم تلقی و برداشت شده و حرف ch که تلفظی مابین حروف خ و ح یا ه را دارد ( ولی گاهی نیز به صورت سماعی به اشتباهsh برداشت می شود ) hتلقی و ترکیب "جوه"وبعدها شکل "جو" یا" جوی"به صورت سماعی - گفتاری به دست آمده و از آن فعل جوییدن شکل می گیریدوبه همین شکل ریشه sucht به صورت جوشت و بعدها به شکل جوست یا جست به دست می آید که صورت مصدری "جستن"از آن ایجاد می گردد.
قابل ذکر است که یکسانی تلفظی و نوشتاری ریشه های such و besuch و توجیه پذیری ریشه شناختی ارتباط بین این دو ریشه برپایه زبان آلمانی به راحتی قابل مشاهده است ولی در مورد ریشه های "پژوه"و "جوی" نه یکسانی تلفظ و نه یکسانی نوشتار مشاهده می شود واز طرفی توجیه ارتباط ساختاری و ریشه شناختی این دو ریشه برپایه زبان فارسی موجودیت نداشته و ما در توجیه این امر باید به زبان آلمانی اتکا کنیم علت این امرنیز چیزی نیست جز برداشت سماعی و کورکورانه ساختارها و کلمات زبان های خارجی هرچند هم خانواده وفارسیزه کردن آن ها بدون هیچ روال و قاعده خاصی

در کردی پژهیدن به صورت ادوزین هستخو پیشوند ( اد ) در فعلهای پارسی باستان بوده در گورانی به صورت یوز
و در گویش ناینی yuzidan �به مهنی جستن هست

پژوهیدن کارواژه ای ایرانی است. در زبان پهلوی کارواژه ی آن به گونه یِ ( ( ویزوستن ) ) بوده است. خود کارواژه آلمانیِ ( ( besuchen ) ) با واگوییِ ( ( بِزوخِن ) ) با ویزوستن از یک ریشه می باشد که به معنای ( ( جُستن، جستجو کردن ) ) است. be در آلمانی بیشتر متعدی ساز هست. این واژه ایرانی است و بسیار پیشتر از آنکه یک ایرانی به متونِ آلمانی، انگلیسی و فرانسوی دسترسی داشته باشد، در زبان پارسیِ میانه بکارگیری می شده است. ( هندواروپایی )
دگرگونی آوایی ( ب ) با ( و ) در زبانهای ایرانی نیز بسیار به چشم می خورد. برای نمونه دگرگونی وارش /بارش ، ورف / برف و. . . شاید دگرگونی ویزوستن به besuchen در پی آن رخ داده است.
بُن کنونی کارواژه ویزوستن: ویزوه
در زبانهای ایرانیِ کهن ( ( وی ) ) یک پیشوندِ فعلی است ( بمانند ویراندن، ویساندن، ویسودن، ویزیدن و. . . ) که با ( ( be ) ) در آلمانی از یک بُن می باشد. پیشوند ( ( be ) ) در زبان آلمانی بیشتر متعدی ساز هست. ( ( وی ) ) در زبانِ پارسی میانه و ( ( be ) ) در زبان آلمانی هر دو از پیشوندهای جدایی ناپذیر هستند.
وی ( پیشوند فعلی ) /زوستن ( که همان جُستن در زبان پارسی است و همان suchen ( زوخِن ) در آلمانی است.
منبع: فعل ها در زبانِ پارسی میانه
کاربر آرش محمدی، یا با غرض ورزی چنین دیدگاهی را نوشتی یا باخترگرایی خِردتان را ربوده. . . چرا؟چون چنین واژه ای نه تنها در زبان پارسی میانه بلکه در شاهنامه فردوسی آمده است، آنگاه تو چنین می پنداری که این واژه از زبان آلمانی اقتباس شده است؟؟!!!شگفتا که هنوز نمی دانی واژه ویزوستن/جُستن/پژوهیدن همگان در زبان پارسی وجود داشته و از آن واخنه ( مشتق ) های بسیاری در دسترس هست.
نمونه:جُست/جو/جویش و واژه کنونی تر همچون:جستار
پژوهش/پژوه/پژوهیدن
ویزوستن/ویزوه


کلمات دیگر: