کلمه جو
صفحه اصلی

تتمه


مترادف تتمه : الباقی، باقیمانده، بقیه، مانده، متمم، به جا مانده

برابر پارسی : بجامانده، بازمانده، پس مانده، مانده، مانده بجا

فارسی به انگلیسی

remainder, remnant, rest, balance, supplement, complement

balance, supplement, complement


remainder, remnant, rest


مترادف و متضاد

الباقی، باقیمانده، بقیه، مانده، متمم، به جا مانده


فرهنگ فارسی

( اسم ) مانده بجا مانده .

فرهنگ معین

(تَ تِ مِّ ) [ ع . تتمة ] (اِ. ) باقی مانده از چیزی .

لغت نامه دهخدا

( تتمة ) تتمة. [ ت َ ت ِم ْ م َ ] ( ع اِ ) تمام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تمامی چیز. ( ناظم الاطباء ). بقیه و آخر هر چیز. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ضمیمه و ذیل. ( ناظم الاطباء ). التتمة؛ مایتم ُ به الشی ٔ. ( المنجد ) : تتمه حال ایشان در موضع خویش گفته شود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 335 ). تتمه کفایت و معیشت در خواه کردند. ( تاریخ قم ص 252 ). || ( مص ) تتمیم. رجوع به تتمیم شود.

تتمة. [ ت َ ت ِم ْ م َ ] (ع اِ) تمام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمامی چیز. (ناظم الاطباء). بقیه و آخر هر چیز. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ضمیمه و ذیل . (ناظم الاطباء). التتمة؛ مایتم ُ به الشی ٔ. (المنجد) : تتمه ٔ حال ایشان در موضع خویش گفته شود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 335). تتمه ٔ کفایت و معیشت در خواه کردند. (تاریخ قم ص 252). || (مص ) تتمیم . رجوع به تتمیم شود.


فرهنگ عمید

بقیه، باقی مانده.

فرهنگ فارسی ساره

مانده


واژه نامه بختیاریکا

ته تَمِه؛ تَه تو

پیشنهاد کاربران

رجوع شود به تتمة: [ ت َ ت ِم ْ م َ ] ( ع اِ ) تمام . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . تمامی چیز. ( ناظم الاطباء ) . بقیه و آخر هر چیز. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . ضمیمه و ذیل . ( ناظم الاطباء ) . التتمة؛ مایتم ُ به الشی ٔ. ( المنجد ) : تتمه ٔ حال ایشان در موضع خویش گفته شود. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 335 ) . تتمه ٔ کفایت و معیشت در خواه کردند. ( تاریخ قم ص 252 ) . || ( مص ) تتمیم . رجوع به تتمیم شود.

باقی مانده

باقی مانده هر چیزی


تتمه به معنای باقی مانده هر چیزی است.
مثلا تتمه مال، ، یعنی باقی مانده ی پول یا ثروت.


کلمات دیگر: