کلمه جو
صفحه اصلی

پشتوانه


مترادف پشتوانه : اعتبار، تضمین، پشتیبان، پشتوان، پشتیوان، تکیه گاه، ظهیر، حامی، مددکار، معین، یار، یاور

فارسی به انگلیسی

credit, cover, bullion

cover, bullion


فارسی به عربی

صندوق

مترادف و متضاد

bankroll (اسم)
سرمایه بانک، پشتوانه

fund (اسم)
پشتوانه، صندوق، سرمایه، تنخواه، وجوه، ذخیره وجوه احتیاطی، سرمایه ثابت یا همیشگی

اعتبار، تضمین


پشتیبان، پشتوان، پشتیوان، تکیه‌گاه، ظهیر


حامی، مددکار، معین، یار، یاور


۱. اعتبار، تضمین
۲. پشتیبان، پشتوان، پشتیوان، تکیهگاه، ظهیر
۳. حامی، مددکار، معین، یار، یاور


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۲- سپرد. بانکی برای تعیین اعتبار . ۳- مقدار طلا و نقره و جواهر و مانند آن که بانک ملی جهت انتشار پول در خزان. بانک نگهداری مینماید .

فرهنگ معین

(پُ نِ ) (اِمر. ) ۱ - سپردة بانکی . ۲ - مقدار طلا و نقره و جواهر و مانند آن که از طرف دولت یا بانک ناشر اسکناس برای اعتبار چاپ اسکناس تعیین و نگه داری می شود.

لغت نامه دهخدا

پشتوانه. [ پ ُ ن َ /ن ِ ] ( اِ مرکب ) پشتیوان. پشتیبان. || سپرده ای است که کسی برای اعتبار خود در بانک معین میکند . ( از لغات فرهنگستان ).

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] پشتیبان.
۲. (اسم ) (بانک داری ) سپرده ای که کسی برای اعتبار خود در بانک معین کند، کوورتور.
۳. (اسم ) (بانک داری ) طلا، نقره، جواهر، و سایر اشیای گران بها که از طرف دولت یا بانک ناشر اسکناس برای اعتبار نشر اسکناس تعیین و نگهداری می شود.

واژه نامه بختیاریکا

بو پدو؛ پُشت ( پُشتی ) ؛ لو؛ پدو؛ هکیم؛ هیز
پِدو

پیشنهاد کاربران

پشتیبان ( حمایت کردن )

پشتوانه =اعتبار

حمایت ( چه به صورت مالی چه به صورت کمک )


کلمات دیگر: