مترادف پزنده : آشپز، خورشگر، طباخ
پزنده
مترادف پزنده : آشپز، خورشگر، طباخ
فارسی به انگلیسی
(one) who cooks or bakes
مترادف و متضاد
پزنده
آشپز، خورشگر، طباخ
فرهنگ فارسی
( اسم ) آشپز خوراک پز دیگ پز خوالیگر طباخ . ۲- آنچه بر زخم و جراحت نهند برای پختن ماد. زخم مرهم .
فرهنگ معین
(پَ زَ دِ ) (ص فا. ) آشپز، خوالگیر.
لغت نامه دهخدا
پزنده. [ پ َ زَ دَ / دِ ] ( نف ) طباخ. طأهی. خوالیگر. دیگ پز. آشپز. باورچی. خوراک پز. || آنچه بر زخم و جراحت نهند. پختن مادّه را مرهم . ملهم. ( برهان ).
فرهنگ عمید
۱. کسی که چیزی را می پزد.
۲. آن که غذا می پزد، آشپز، طباخ.
۲. آن که غذا می پزد، آشپز، طباخ.
کلمات دیگر: