کلمه جو
صفحه اصلی

تخلیه کردن


مترادف تخلیه کردن : خالی کردن، تهی ساختن، پیاده کردن ، بیرون آوردن، بیرون ریختن

متضاد تخلیه کردن : بار زدن، بار کردن

فارسی به انگلیسی

to evacuate, to offload


discharge, disembark, dump, evacuate, land, vacate, vent, ventilate, void, to evacuate, to offload

discharge, disembark, dump, evacuate, land, vacate, vent, ventilate, void


فارسی به عربی

اخل ، اِخْلاءٌ


اخل ، اِخْلاءٌ
( تخلیه کردن (بار و مسافر ) ) انزل

مترادف و متضاد

خالی کردن، تهی ساختن ≠ بار زدن، بار کردن


پیاده کردن


disembark (فعل)
پیاده شدن، پیاده کردن، از کشتی در اوردن، تخلیه کردن

vacate (فعل)
خالی کردن، تهی کردن، تخلیه کردن، تعطیل کردن

۱. خالی کردن، تهی ساختن
۲. پیاده کردن ≠ بار زدن، بار کردن
۳. بیرون آوردن، بیرون ریختن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - خالی کردن وا گذاشتن : (( خانه را تخلیه کرد. ) )۲- خالی و ترک کردن قوای نظامی ناحیه یا شهری را.

لغت نامه دهخدا

تخلیه کردن. [ ت َ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خالی کردن. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: