برابر پارسی : ها پاداش
جوایز
برابر پارسی : ها پاداش
فرهنگ فارسی
جمع جائزه
( اسم ) جمع جایزه ( جائزه ) بخششها نورهانها پاداشها.
( اسم ) جمع جایزه ( جائزه ) بخششها نورهانها پاداشها.
( اسم ) جمع جایزه ( جائزه ) بخششها نورهانها پاداشها.
فرهنگ معین
(جَ یِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ جایزه .
لغت نامه دهخدا
جوایز. [ ج َی ِ ] ( ع اِ ) جوائز. ج ِ جایزه. رجوع به جوائز شود.
جوائز. [ ج َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ جائز. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ). رجوع به جائز شود. || ج ِ جائزه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عطایا و انعامات و تحفه ها. ( ناظم الاطباء ). رجوع به جائزه شود.
- جوائز اشعار و امثال ؛ آنچه از شهری بشهر دیگر رود و زبان بزبان بگردد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
- جوائز اشعار و امثال ؛ آنچه از شهری بشهر دیگر رود و زبان بزبان بگردد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
=جایزه
جایزه#NAME?
پیشنهاد کاربران
مفرد جوایز
کلمات دیگر: