مترادف پای افزار : ارسی، پاچپله، پای پوش، کفش، موزه، نعال، نعلین
پای افزار
مترادف پای افزار : ارسی، پاچپله، پای پوش، کفش، موزه، نعال، نعلین
فارسی به انگلیسی
footwear
مترادف و متضاد
ارسی، پاچپله، پایپوش، کفش، موزه، نعال، نعلین
فرهنگ فارسی
( اسم ) کفش و موزه و امثال آن پاپوش .
لغت نامه دهخدا
پای افزار. [ اَ ] ( اِ مرکب ) پاافزار. پافزار. هم لخت. پاپوش. کفش و موزه و امثال آن. پَوزار. مَداس. مَدواس. ( شرح قاموس ) : زاهد... جائی طلبید که پای افزار گشاید. ( کلیله و دمنه ).
مرد در جوی را بدریابار
جان و سر دان همیشه پای افزار.
که پای افزار جست و پای گم کرد.
مرد در جوی را بدریابار
جان و سر دان همیشه پای افزار.
سنائی.
طرب زآنگونه بر شاه اشتلم کردکه پای افزار جست و پای گم کرد.
امیرخسرو دهلوی.
|| چوبی به اندام نعلین که جولاهگان و بافندگان به وقت بافندگی پای بر آن گذارند و بردارند. ( برهان ). پای اوژاره. پاافشار. لوح پا .جدول کلمات
کوش
پیشنهاد کاربران
لخا
لکا
پاهنگ
ارسی، پاچپله، پای پوش، کفش، موزه، نعال، نعلین، لکا، کوش، لالکا
کلمات دیگر: