مترادف چامیدن : ادرار کردن، شاشیدن، ریدن، غایط کردن، سرگین انداختن
چامیدن
مترادف چامیدن : ادرار کردن، شاشیدن، ریدن، غایط کردن، سرگین انداختن
مترادف و متضاد
۱. ادرار کردن، شاشیدن
۲. ریدن، غایط کردن
۳. سرگینانداختن
فرهنگ معین
(دَ )(مص ل . )۱ - شاشیدن .۲ - خرامیدن .
لغت نامه دهخدا
چامیدن. [ دَ ] ( مص ) شاشیدن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بول کردن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کمیز انداختن. ( ناظم الاطباء ). ادرار کردن. و رجوع به چامین شود. || دمیدن. || وزیدن. ( ناظم الاطباء ). || رفتار بناز. چمیدن مخفف چامیدن است. ( فرهنگ نظام ).
فرهنگ عمید
شاشیدن، ادرار کردن.
چمیدن، خرامیدن.
چمیدن، خرامیدن.
چمیدن؛ خرامیدن.
شاشیدن؛ ادرار کردن.
کلمات دیگر: