مترادف پراوازه : ( پرآوازه ) اسم ورسم دار، اسمی، بنام، شهره، شهیر، مشهور، معروف، نامور متضاد پراوازه : ( پرآوازه ) گمنام
( پرآوازه ) پرآوازه. [ پ ُ زَ / زِ ] ( ص مرکب ) پرآواز. و پرآوازه شدن ؛ مشهور و مشتهر گشتن : بدو رای زن گفت اکنون گذشت ازاین کار گیتی پرآوازه گشت.فردوسی.درخت کهن میوه تازه داشت که شهر از نکوئی پرآوازه داشت.سعدی ( بوستان ).