کلمه جو
صفحه اصلی

بالقوه


مترادف بالقوه : فی نفسه

متضاد بالقوه : بالفعل

برابر پارسی : نهفته، خفته

فارسی به انگلیسی

with all one's power, potential(y)


latent, potential, prospective, virtual, with all one's power, with all ones power, potential(y)

latent, potential, prospective, virtual


مترادف و متضاد

فی‌نفسه ≠ بالفعل


potential (صفت)
نهانی، پنهانی، بالقوه، ذخیره ای، دارای استعداد نهانی

possible (صفت)
ممکن، امکان پذیر، محتمل، شدنی، میسر، مقدور، بالقوه

possibly (قید)
بالقوه

فرهنگ فارسی

به قوت، بحالت قوت، مقابل بالفعل
بقوت بحالت قوت مقابل بالفعل
بالاستعداد

فرهنگ معین

(بِ لْ قُ وِّ ) [ ع . بالقوه . ] (ق . ) به قوت ، به حالت قوت . مق بالفعل .

لغت نامه دهخدا

( بالقوة ) بالقوة. [ بِل ْ ق ُوْ وَ ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + ال + قوه ) مقابل بالفعل. بالاستعداد. اثری که در چیزی پنهان باشد و هنوز بروز نکرده باشد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به قوه شود.

بالقوة. [ بِل ْ ق ُوْ وَ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + قوه ) مقابل بالفعل . بالاستعداد. اثری که در چیزی پنهان باشد و هنوز بروز نکرده باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به قوه شود.


فرهنگ عمید

۱. ویژگی آنچه می تواند به وجود آید ولی هنوز به وجود نیامده.
۲. (قید ) با امکان بروز در آینده.

دانشنامه عمومی

به نیرو


فرهنگ فارسی ساره

نهفته، خفته


پیشنهاد کاربران

معنی بالقوه : قدرت پنهان که ظهور خواهد کرد.

قدرتی که ظهور نکرده و ظهور خواهد کرد.

مخفیانه نیروی مخفیانه چیزی که درآینده می توانیم ببینیم

درون بودگی

بالفطر

مثل جنینی که نه ماهیگیش را به اتمام رسانده آماده چشم گشودن به این جهان هست

سرشتی، نانمود، نهان، درونی

توانا ، توانایی
توانایی باالقوه بالفعل شد
توانایی ها نمود یافتند


اثری است پنهان در آدما.

نیروی بروز نیافته، نیروی درونی متبلور شده.

بالقوه:
نیروی ذاتی وتکوینی

_نیرویی از عمق درون
_ نیرویی از ذات
_ با تمام وجود

دکتر کزازی واژه ی " درتوان" را در نوشته های خود به جای واژه ی " بالقوه" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 234. )

فقط مونده کاربران گرام معنی این کلمه رو به انرژی هسته ای هم ربط بدن ، خیلی ساده این معنی رو میده: به امکان بسیار زیاد
این کاربران عزیز بالقوه بیکارین.

نیروی نهانی - دارایی پنهان


کلمات دیگر: