کلمه جو
صفحه اصلی

پشتک


مترادف پشتک : معلق، وارو

فارسی به انگلیسی

flip-flop, somersault

somersault


فارسی به عربی

شقلبة

مترادف و متضاد

somersault (اسم)
شیرجه، معلق، پشتک

somerset (اسم)
شیرجه، معلق، پشتک

summersault (اسم)
معلق، پشتک

turntable (اسم)
پشتک، صفحه گردونه، سکوب چرخنده

معلق، وارو


فرهنگ فارسی

یکی ازحرکات ورزشی که عبارت است ازمعلق زدن در آب، یاروی زمین پشتک زدن:معلق واروزدن
( اسم ) ۱- پشت کوچک.۲- نوعی پرش در آب یا زمین و آن چنان باشد که چند معلق در هوا زنند و سپس فرود آیند معلق . ۳- جام. کوتاهی که تا کمرگاه باشد و بیشتر مردم گیلان می پوشیدند پشتی کلاپشت کلا پشته کمری عجایبی . ۴- مرضی است که عارض اسب و استر و خر میشود چنانکه دانه ها بر دست و پای آنها بر میاید و بسبب آن از رفتار باز میمانند .
شبنم و در بعض نسخه ها بمعنی پشگ گوسفند و بز آمده است

فرهنگ معین

(پُ تَ ) (اِ. ) نوعی پرش در آب یا زمین که چند معلق در هوا زنند و سپس فرود آیند.

لغت نامه دهخدا

پشتک . [ پ َ ت َ ] (اِ) صاحب فرهنگ شعوری گوید بمعنی شبنم است و در بعض نسخه ها بمعنی پشگ گوسفند و بز آمده است و بیت ذیل شمس فخری را شاهد آورده است :
شیر در بیشه اژدها در کوه
بفکند از نهیب او پشتک .


پشتک . [ پ ُ ت َ ](اِ مصغر) مصغَّر پشت . || پریدن بطوری که با پشت بر آب آیند. نوعی جستن شناوران به آب یا ورزشکاران بر زمین . نوعی از بازی است و آن چنان باشد که شخص کف دستهای خود را بر زانوها گذاشته خم شود تا دیگری از پشت او بجهد و بعضی گویند پشتک آن است که کف دستها را بر زمین گذارند و پاها را بر هوا کرده بدست راه روند. (برهان قاطع). اسکندر. (فرهنگ جهانگیری ).کژدم . (فرهنگ جهانگیری ). قسمی معلق . || جامه ٔ کوتاهی را گویند که تا کمرگاه باشد و بیشتر مردم دارالمرز پوشند. (برهان قاطع). پشتی . (فرهنگ رشیدی ). عجایبی . (فرهنگ رشیدی ). کمری . کلاپشت :
اگر جبه ٔ خاره را مستحقم
ز تو بس کنم پشتکی زند نیجی .

سوزنی (از جهانگیری ).


|| مرضی است که عارض اسب و استر و خر میشود چنانکه دانه ها بر دست و پای آنها برمیاید و پخته میشود و بسبب آن از رفتار بازمی مانند. (برهان قاطع).
- پشتک وارو ؛ قسمی مُعلق . قسمی جستن شناوران به آب یا کشتی گیران بر زمین . پریدن کسی که پشت به آب ایستاده معلق زند و بر آب آید.

پشتک. [ پ ُ ت َ ]( اِ مصغر ) مصغَّر پشت. || پریدن بطوری که با پشت بر آب آیند. نوعی جستن شناوران به آب یا ورزشکاران بر زمین. نوعی از بازی است و آن چنان باشد که شخص کف دستهای خود را بر زانوها گذاشته خم شود تا دیگری از پشت او بجهد و بعضی گویند پشتک آن است که کف دستها را بر زمین گذارند و پاها را بر هوا کرده بدست راه روند. ( برهان قاطع ). اسکندر. ( فرهنگ جهانگیری ).کژدم. ( فرهنگ جهانگیری ). قسمی معلق. || جامه کوتاهی را گویند که تا کمرگاه باشد و بیشتر مردم دارالمرز پوشند. ( برهان قاطع ). پشتی. ( فرهنگ رشیدی ). عجایبی. ( فرهنگ رشیدی ). کمری. کلاپشت :
اگر جبه خاره را مستحقم
ز تو بس کنم پشتکی زند نیجی.
سوزنی ( از جهانگیری ).
|| مرضی است که عارض اسب و استر و خر میشود چنانکه دانه ها بر دست و پای آنها برمیاید و پخته میشود و بسبب آن از رفتار بازمی مانند. ( برهان قاطع ).
- پشتک وارو ؛ قسمی مُعلق. قسمی جستن شناوران به آب یا کشتی گیران بر زمین. پریدن کسی که پشت به آب ایستاده معلق زند و بر آب آید.

پشتک. [ پ َ ت َ ] ( اِ ) صاحب فرهنگ شعوری گوید بمعنی شبنم است و در بعض نسخه ها بمعنی پشگ گوسفند و بز آمده است و بیت ذیل شمس فخری را شاهد آورده است :
شیر در بیشه اژدها در کوه
بفکند از نهیب او پشتک .

فرهنگ عمید

۱. (ورزش ) حرکت معلق زدن در آب یا روی زمین.
۲. ‹پستک› [قدیمی] جامۀ کوتاه و نیم تنۀ نمدی که سابقاً بعضی از سوارکاران و تفنگ داران می پوشیدند.
* پشتک زدن: (مصدر لازم ) معلق وارو زدن در آب یا روی زمین.

۱. (ورزش) حرکت معلق زدن در آب یا روی زمین.
۲. ‹پستک› [قدیمی] جامۀ کوتاه و نیم‌تنۀ نمدی که سابقاً بعضی از سوارکاران و تفنگ‌داران می‌پوشیدند.
⟨ پشتک زدن: (مصدر لازم) معلق‌وارو‌ زدن در آب یا روی زمین.


دانشنامه عمومی

پُشتَک یکی از حرکات ژیمناستیک است که در آن شخص ورزشکار حول یک محور یک دور به گرد خود گردیده و پای خود را از فراز سر می گذارند.
نیم پشتک
در ورزش شنا و آکروباتیک نیز به جَستن شناوران به آب یا ورزشکاران بر زمین بدان گونه که در هوا به طول یک بار به گرد خود گردیده باشند پشتک زدن می گویند.
پشتک ممکن است هوایی یا زمینی باشد و می تواند رو به جلو، عقب، یا طرفین اجرا شود.پشتک رو به عقب را وارو می گویند.
گونه کوتاهی از پشتک به نام نیم پشتک شناخته می شود.
پشتک (ماه نشان). پشتک یک روستا در ایران است که در دهستان ماه نشان واقع شده است. پشتک ۳۵۸ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای ایران

گویش مازنی

/peshtak/ پشتک وارو & قبا

پشتک وارو


قبا


جدول کلمات

وارو

پیشنهاد کاربران

چرخیدن به پشت


کلمات دیگر: