مترادف جرعه نوش : باده گسار، شرابخوار، میخوار، مست
جرعه نوش
مترادف جرعه نوش : باده گسار، شرابخوار، میخوار، مست
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- میخوار شرابخوار. ۲- مست .
فرهنگ معین
( ~. ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) شرابخوار.
لغت نامه دهخدا
جرعه نوش. [ ج ُ ع َ / ع ِ ] ( نف مرکب ) جرعه کش. باده نوش. آنکه جام شراب را تا ته آن مینوشد. ( ناظم الاطباء ) :
من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال
کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم.
کایینه ای است جام جهان بین که آه از او.
من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال
کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم.
حافظ.
ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دارکایینه ای است جام جهان بین که آه از او.
حافظ.
فرهنگ عمید
باده نوش، شراب خوار، می خوار.
کلمات دیگر: