کلمه جو
صفحه اصلی

پریشب


مترادف پریشب : پرندوش

فارسی به انگلیسی

night before last


مترادف و متضاد

پرندوش


فرهنگ فارسی

( اسم )شب پیش از شب گذشته پرندوش دو شب پیش .
دو شب پیش شب پیش از شب گذشته

فرهنگ معین

(پَ شَ ) (ق مر. ) شب قبل از دیشب ، د و شب پیش .

لغت نامه دهخدا

پریشب. [ پ َ ش َ ] ( ق مرکب ) دو شب پیش. شب پیش ازشب گذشته. پرندوش ( پریدوش ؟ ). پردوش. بارحه اولی.

فرهنگ عمید

شب پیش از دیشب، دو شب پیش، پریدوش، پرندوش.

گویش اصفهانی

تکیه ای: perešew
طاری: perešev
طامه ای: parišev
طرقی: perešev
کشه ای: peršev
نطنزی: pörošow


پیشنهاد کاربران

the night before last

پریدوش. [ پ َ ] ( ق مرکب ) شب پیش از دوش. پریشب. این لفظ قیاساً باید چنین باشد. مرکب از دو جزء پری و دوش اما در فرهنگها پرندوش است و پریدوش دیده نشده است. مرحوم ادیب پیشاوری راست :
پریدوش چون جنبش چرخ سنج
بود پنجمین نوبت از هفت و پنج.

پرندوشینه. [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. پرندوشین :
همان لعل پرندوشینه سفتند.
نظامی.

پرندوش. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) بمعنی پرندوار است که شب روز گذشته باشد یعنی پریشب چه شب گذشته را دوش میگویند و بعربی بارحةالاولی خوانندیعنی پیش از دوش چه بارحه بمعنی دوش است و اولی بمعنی پیش. ( برهان ) . پریشب. بارحه ٔ اولی. شب دوش که فارسیان پریشب گویند. ( از فرهنگی خطی ) . پرندیش. پرندوار. ( فرهنگ رشیدی ) . پروندوش. ( فرهنگ رشیدی ) . پس پریشب. سه شب پیش از امشب. دوش. پردوش. پرندوش :
چنین داد پاسخ که بر کوه و دشت
سواری پرندوش بر من گذشت.
فردوسی.
گویدت همی گرچه دراز است ترا عمر
بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش.
ناصرخسرو.
صبحدم بود که آمد به وثاق
چون پرندوش نه بی هش نه به هوش.
انوری.
پرندوش و پرندیش چسان بود خرابات
بگوئید و مترسید اگر مست و خرابید.
مولوی.
گفت از پی دوش آن بر کم ده یکچند
قاری مگر آنرا بپرندوش افکند.
نظام قاری.

پرندوشین. [ پ َ رَ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. شراب و جز آن که دو شب بر آن گذشته باشد. ( رشیدی ) . پرندوشینه :
دیدم از باده ٔ پرندوشین
شیشه ٔ نیم بر کناره ٔ طاق.
انوری.

پریدوش ؛ دو شب پیش از امشب.


کلمات دیگر: