مترادف پشت کردن : اعراض، رویگردانی
پشت کردن
مترادف پشت کردن : اعراض، رویگردانی
فارسی به انگلیسی
to turn one's back
مترادف و متضاد
اعراض، رویگردانی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۲- زمینهای موجود را برای زراعت بین دهقانان بحکم قرعه توزیع کردن . یا پشت کردن بر چیزی . ترک آن گفتن . یا پشت کردن کتاب . جلد کردن آن تجلید .
لغت نامه دهخدا
پشت کردن. [ پ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ادبار ( مقابل رو آوردن ، اقبال ). استدبار. روی برگردانیدن. روی تافتن. رو برتافتن. رو تابیدن. تَولی. || گریختن ( از جنگ دشمن ). بهزیمت رفتن. فرار کردن. || تکیه کردن. اتکاء. اتکال. اعتماد:
بدادار کن پشت و انده مدار
گذر نیست از حکم پروردگار.
دلش تیره از روزگار درشت.
اگر که امیر اجل بازدارد از تو اجل.
زن برون کرد کولک از انگشت
کرد بر دوک و دوک ریسی پشت.
کند ماه نو پشت بر آفتاب.
- پشت کردن کتاب ؛ تجلید. ( مجمل اللغة ). جلد کردن کتاب.
- پشت کرده ؛ پوست کرده. مُجلد. جلدکرده.
- فراپشت کردن ؛ جامه بر دوش کسی انداختن : چون فَرَجی پیش شیخ بنهادند، شیخ گفت فراپشت ما کنید، فراپشت شیخ کردند. ( اسرارالتوحید ص 174 ).
بدادار کن پشت و انده مدار
گذر نیست از حکم پروردگار.
فردوسی.
بگفت این و زی دادگر کرد پشت دلش تیره از روزگار درشت.
فردوسی.
روا بود که بمیر اجل تو پشت کنی اگر که امیر اجل بازدارد از تو اجل.
ناصرخسرو.
- پشت کردن بر چیزی ؛ ترک آن گفتن. اعراض کردن از آن : زن برون کرد کولک از انگشت
کرد بر دوک و دوک ریسی پشت.
لبیبی.
چو بیند به آن روی پرآب و تاب کند ماه نو پشت بر آفتاب.
طغرا ( از فرهنگ ضیا ).
- پشت کردن به ؛ اعراض.- پشت کردن کتاب ؛ تجلید. ( مجمل اللغة ). جلد کردن کتاب.
- پشت کرده ؛ پوست کرده. مُجلد. جلدکرده.
- فراپشت کردن ؛ جامه بر دوش کسی انداختن : چون فَرَجی پیش شیخ بنهادند، شیخ گفت فراپشت ما کنید، فراپشت شیخ کردند. ( اسرارالتوحید ص 174 ).
پیشنهاد کاربران
قهر کردن
ترک کردن ورها کردن آن چیز
ادبار
کلمات دیگر: