مترادف پاکوب : رقاص، پایکوب، دست افشان، پای خست، لگدکوب، لگدمال
پاکوب
مترادف پاکوب : رقاص، پایکوب، دست افشان، پای خست، لگدکوب، لگدمال
مترادف و متضاد
۱. رقاص
۲. پایکوب، دستافشان
۳. پایخست، لگدکوب، لگدمال
فرهنگ فارسی
کوبیده شده درزیرپا، پامال، رقاص، کوبنده
۱-( اسم صفت ) پاکوبنده پای باز رقاص ۲-( اسم صفت ) کوفته شده بپای پاکوبیده پایمال .
کوفته شده پای رقاص
۱-( اسم صفت ) پاکوبنده پای باز رقاص ۲-( اسم صفت ) کوفته شده بپای پاکوبیده پایمال .
کوفته شده پای رقاص
فرهنگ معین
۱ - (ص مر. ) رقاص . ۲ - (ص مف . ) کوفته شده ، له شده .
لغت نامه دهخدا
پاکوب. ( ن مف مرکب ) کوفته شده بپای. || ( نف مرکب ) پای باز. رقاص.
فرهنگ عمید
۱. کوبیده شده در زیر پا، پامال.
۲. (صفت فاعلی ) پاکوبنده، رقاص.
* پاکوب کردن: (مصدر متعدی ) چیزی را در زیر پا له کردن، لگد کردن، پامال کردن.
۲. (صفت فاعلی ) پاکوبنده، رقاص.
* پاکوب کردن: (مصدر متعدی ) چیزی را در زیر پا له کردن، لگد کردن، پامال کردن.
۱. کوبیدهشده در زیر پا؛ پامال.
۲. (صفت فاعلی) پاکوبنده؛ رقاص.
〈 پاکوب کردن: (مصدر متعدی) چیزی را در زیر پا له کردن؛ لگد کردن؛ پامال کردن.
کلمات دیگر: