کلمه جو
صفحه اصلی

عین البقر

فرهنگ فارسی

( اسم ) گل مینا
چشمه ایست در نزدیکی عکا و مسلمانان و نصاری و یهودیان آنرا زیارت کنند و گویند آن گاوی که حضرت آدم با او زراعت میکرد از اینجا ظاهر شده است

لغت نامه دهخدا

عین البقر. [ ع َ نُل ْ ب َ ق َ ] ( ع اِ مرکب ) چشم گاو. گاوچشم. رجوع به عین شود. || ظاهراً نام نوعی پارچه بوده است با سوراخهای فراخ : چشمهای مدفون و عین البقر بر روی آرایش بگشودند. ( نظام قاری ).
جامه بران چو وصله ز عین البقر برند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند.
نظام قاری.
ارمک و قطنی و عین البقر و رومی باف
مله میلک و لالائی بی حد و شمار.
نظام قاری.
|| اسم نوعی از انگور، و به لغت مغربی اسم نوعی از آلو است. و اقحوان را نیز نامند. ( مخزن الادویه ) ( از تحفه حکیم مؤمن ). و رجوع به عیون البقر شود.

عین البقر. [ ع َ نُل ْ ب َ ق َ ] ( اِخ ) چشمه ای است در نزدیکی عکا، و مسلمانان و نصاری و یهودیان آن را زیارت کنند. و گویند آن گاوی که حضرت آدم بااو زراعت میکرد، از اینجا ظاهر شده است. و بر این چشمه مشهدی است منسوب به حضرت علی علیه السلام. ( از معجم البلدان ). و رجوع به سفرنامه ناصرخسرو ص 18 شود.

عین البقر. [ ع َ نُل ْ ب َ ق َ ] (اِخ ) چشمه ای است در نزدیکی عکا، و مسلمانان و نصاری و یهودیان آن را زیارت کنند. و گویند آن گاوی که حضرت آدم بااو زراعت میکرد، از اینجا ظاهر شده است . و بر این چشمه مشهدی است منسوب به حضرت علی علیه السلام . (از معجم البلدان ). و رجوع به سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 18 شود.


عین البقر. [ ع َ نُل ْ ب َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) چشم گاو. گاوچشم . رجوع به عین شود. || ظاهراً نام نوعی پارچه بوده است با سوراخهای فراخ : چشمهای مدفون و عین البقر بر روی آرایش بگشودند. (نظام قاری ).
جامه بران چو وصله ز عین البقر برند
آیا بود که گوشه ٔ چشمی به ما کنند.

نظام قاری .


ارمک و قطنی و عین البقر و رومی باف
مله ٔ میلک و لالائی بی حد و شمار.

نظام قاری .


|| اسم نوعی از انگور، و به لغت مغربی اسم نوعی از آلو است . و اقحوان را نیز نامند. (مخزن الادویه ) (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به عیون البقر شود.

فرهنگ عمید

گل مینا.


کلمات دیگر: