( بد آهو ) بسیار بد گمراه .
بداهو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( بدآهو ) بدآهو. [ ب َ ] ( ص مرکب ) بسیار بد. گمراه. سرکش. بدخواه. ( ناظم الاطباء ) :
فراز آمد از شاهزاده سخن
نگر تا بدآهو چه افکند بن .
فراز آمد از شاهزاده سخن
نگر تا بدآهو چه افکند بن .
دقیقی.
فرهنگ عمید
( بدآهو ) ۱. بسیار بد.
۲. بدخواه.
۳. گمراه.
۴. معیوب.
۲. بدخواه.
۳. گمراه.
۴. معیوب.
کلمات دیگر: