کلمه جو
صفحه اصلی

کش باف

فارسی به انگلیسی

knitted work, knitwork, knitted, knitter, stretch

مترادف و متضاد

tricot (اسم)
بافتنی، تریکو، کش باف

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آنکه پارچ. کش بافد . ۲ - ( صفت ) پارچه ای که توائ م با کش است .

لغت نامه دهخدا

کش باف. [ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) آنکه پارچه های کشی بافد. || ( ن مف مرکب ) کش بافته. بافته شده بسان کش. پارچه ای که با کشیدن دراز شودو چون رها کنی بصورت اول درآید. ( یادداشت مؤلف ).
- پارچه کش باف ؛ پارچه ای که چون کشند دراز شود و غالباً میان آن تارهایی از کائوچوک گذارند. ( یادداشت مؤلف ). پارچه ای که چون از دو سو کشند دراز شود.
- پیراهن کش باف ؛ پیراهن که از پارچه کش باف سازند.
- جوراب کش باف ؛ که چون پارچه کش باف کش آید.

فرهنگ عمید

۱. کش بافنده، آن که جامه یا پارچۀ کش ببافد.
۲. ویژگی پارچه ای که در بافت آن کش به کار رفته است، کش بافته.

پیشنهاد کاربران

تریکو


کلمات دیگر: