( اسم ) گلیم کوچک زیلوی کوچک .
زیلوچه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زیلوچه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) ( از: زیلو + چه ، پسوند تصغیر ). ( حاشیه برهان چ معین ). پلاس و گلیم کوچک را گویند همچو بوق وبوقچه و صندوق و صندوقچه و امثال آن. ( برهان ). مصغرزیلو. گلیم و پلاس کوچک. ( ناظم الاطباء ) :
تا گشت خاک مقدم زیلوچه بوریا
ای بس که در طریق نمد گوشمال یافت.
ز کتم غیب که می آورد بصدر صدور.
تا گشت خاک مقدم زیلوچه بوریا
ای بس که در طریق نمد گوشمال یافت.
نظام قاری.
نگر که بالش زربفت و نطع زیلوچه ز کتم غیب که می آورد بصدر صدور.
نظام قاری.
رجوع به زیلو شود.فرهنگ عمید
زیلوی کوچک.
کلمات دیگر: