فردی در عهد باستان که برای اجرای مناسک خاکسپاری و نیایش و اهدای پیشکش روزانه در یک آرامگاه به خدمت گماشته میشد
گوربان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گوربان. ( اِ مرکب ) مَقْبری . ( صراح ) ( منتهی الارب ). محافظ گور. حافظ و نگاهبان قبور. پاسبان قبور. خادم قبرستان یا مقبره :
یکی بنده باشم روان تو را
پرستش کنم گوربان تو را.
یکی بنده باشم روان تو را
پرستش کنم گوربان تو را.
فردوسی.
فرهنگ عمید
نگهبان گور، محافظ مقبره.
فرهنگستان زبان و ادب
{mortuary priest} [باستان شناسی] فردی در عهد باستان که برای اجرای مناسک خاک سپاری و نیایش و اهدای پیشکش روزانه در یک آرامگاه به خدمت گماشته می شد
کلمات دیگر: