کلمه جو
صفحه اصلی

کشوث

فرهنگ فارسی

( اسم ) افتیمون . یا کشوث رومی . افسنتین

لغت نامه دهخدا

کشوث. [ ک ُ] ( اِ ) نام دوائی است که تخم آن را به سریانی دینارو به عربی بزرالکشوث خوانند. ( برهان ) . گیاهی است شبیه به ریسمان که بر درخت می پیچد و بیخ در زمین نباشد و در آن لغات است کشوثا،کشوثاء، اکشوث. ( آنندراج ). عشقه باشد و آن گیاهی است که بر درخت پیچد وخشک کند. افتیمون. فقد. پرشن. حماض الارنب. فرغند. زحموک ، سبع الکتان. خامول الکتان. قریعة الکتان. سبع الشعراء. سِس. سَن. سَرَند. ( یادداشت مؤلف ). هو شی یلتف علی الشوک و الشجر یشبه اللیف المکی لاورق له و له زهر صغار بیض فیه مرارة و عفوصة و الغالب علیه جوهر المر. ( ابوعلی در مفردات قانون ). لیث گوید آن نباتی است که او را بیخ نبود رنگ اوزرد باشد و بر درخت خار و آنچه نزدیک او بود متعلق شود او را با نبید بیامیزند قوت او زیاد شود. ( ترجمه صیدله ). گیاهی است مانند ریسمان باریک بی برگ و ساق و مایل به زردی و تیرگی و بر خارها و گیاهان می تند و گلش ریزه و مایل بسفیدی و تخمش کوچکتر از تخم ترب و مایل به تندی وزردی. ( تحفه حکیم مؤمن ) : خورشید دلالت کند بر کشوث نیشکر و من. ( التفهیم ).

فرهنگ عمید

گیاهی خزنده و زردرنگ با ساقه های باریک و گل های ریز، خنگو.

پیشنهاد کاربران

کشوت: برگرفته از واژة Cuscuta می باشد و به عنوان مسهِل، مقوی و معرق، معرفی شده است.

کشوت، ترشح عرق و شیر را افزایش داده و از آن در سابق، برای درمان بیماری سِل استفاده می کرده اند.
این گیاه از تیره پیچک ها هست
گیاه کشوث معمولا با گیاه افتیمون اشتباه گرفته می شود. کشوث شباهت بسیار زیادی با گیاه افتیمون دارد
نام های دیگر: برش، بثروطوس، ونا، سیم، رغبا، کشمورین
کشوث در نواحی مدیترانه و در ایران در مازندران، همدان، لرستان، اصفهان، فارس، هرمزگان، خراسان، کرمان، تهران و قزوین می روید.





کلمات دیگر: