رنج کش
فارسی به انگلیسی
painstaking,
فرهنگ فارسی
زحمت کش آنکه متحمل مشقت و محنت باشد ستمکش
لغت نامه دهخدا
رنج کش. [ رَ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) زحمت کش. ( ناظم الاطباء ). آنکه متحمل مشقت و محنت باشد. رنجبر :
که زیبد بر آن هر دو تن مهتری
همان رنج کش باشد و لشکری.
که زیبد بر آن هر دو تن مهتری
همان رنج کش باشد و لشکری.
فردوسی.
|| ستمکش. || تنگدست. ( ناظم الاطباء ).فرهنگ عمید
رنجبر، زحمت کش.
کلمات دیگر: