کلمه جو
صفحه اصلی

بدا

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - ظاهر شدن هویدا گشتن . ۲ - پیدا شدن رائ ی دیگر در امری امری که در خاطر بگذرد که از پیش نگذشته باشد. ۳ - ایجاد را ئیی برای خالق بجز آنچه که قبلا اراد. وی بر آن تعلق گرفته بود.
پلیدی رقیق .

لغت نامه دهخدا

بدا. [ ب َ ] (اِ) شرارت و بدکرداری . || سخن زشت . || فحش . || سخن بی ادبانه . (ناظم الاطباء).


بدا. [ ب َ ] (ع اِ) پلیدی رقیق . || پیوند اندام مردم . ج ، اَبداء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آغاز. (ناظم الاطباء).


بدا. [ ب َ] ( صوت ) کلمه افسوس یعنی دریغا بدکرداری او. ضد خوشا. ( ناظم الاطباء ). از عالم خوشا بمعنی بسیار بد. ( آنندراج ). بدا چیزی ، بئسما. ( ترجمان القرآن جرجانی ). بدا بحال من ، وای بر من. بدا بحال کسی... وای ِ کسی که...، وای بر کسی که... ( یادداشت مؤلف ) :
بدا سلطانیا کو را بود رنج دل آشوبی
خوشا درویشیا کو را بود کنج تن آسانی.
خاقانی ( از فرهنگ شعوری ).

بدا. [ ب َ ] ( اِ ) شرارت و بدکرداری. || سخن زشت. || فحش. || سخن بی ادبانه. ( ناظم الاطباء ).

بدا. [ ب َ ] ( از ع مص ) بیاد آمدن مطلبی. بخاطر آوردن چیزی که از پیش نبود. ( ناظم الاطباء ). || رأی نوپدید آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) :
چون از گشاد بر نظرت شد زمانه ( رمایه )؟ راست
هرگز گمان مبر که ز رنج افتدش بدا.
مسعودسعد ( دیوان ص 3 ).
و گفتند اصل نص اول است و بدا بر خدا روا نیست. ( جهانگشای جوینی ).
- در اراده خدای تعالی بدا حاصل شدن ؛ بوجود آمدن رایی برای خالق بجز آنچه که قبلاً اراده ای بر وی تعلق گرفته بود. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به بداء شود.

بدا. [ ب َ ] ( ع اِ ) پلیدی رقیق. || پیوند اندام مردم. ج ، اَبداء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || آغاز. ( ناظم الاطباء ).

بدا. [ ب َ ] (از ع مص ) بیاد آمدن مطلبی . بخاطر آوردن چیزی که از پیش نبود. (ناظم الاطباء). || رأی نوپدید آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) :
چون از گشاد بر نظرت شد زمانه (رمایه )؟ راست
هرگز گمان مبر که ز رنج افتدش بدا.

مسعودسعد (دیوان ص 3).


و گفتند اصل نص اول است و بدا بر خدا روا نیست . (جهانگشای جوینی ).
- در اراده ٔ خدای تعالی بدا حاصل شدن ؛ بوجود آمدن رایی برای خالق بجز آنچه که قبلاً اراده ای بر وی تعلق گرفته بود. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به بداء شود.

بدا. [ ب َ] (صوت ) کلمه ٔ افسوس یعنی دریغا بدکرداری او. ضد خوشا. (ناظم الاطباء). از عالم خوشا بمعنی بسیار بد. (آنندراج ). بدا چیزی ، بئسما. (ترجمان القرآن جرجانی ). بدا بحال من ، وای بر من . بدا بحال کسی ... وای ِ کسی که ...، وای بر کسی که ... (یادداشت مؤلف ) :
بدا سلطانیا کو را بود رنج دل آشوبی
خوشا درویشیا کو را بود کنج تن آسانی .

خاقانی (از فرهنگ شعوری ).



فرهنگ عمید

۱. در احکام اسلامی، پدید آمدن رٲی جدید برای خداوند.
۲. پیدا شدن رٲی دیگر در کاری.


کلمه‌ای که هنگام تهدید و ترساندن کسی می‌گویند: بدا به حالش.


کلمه ای که هنگام تهدید و ترساندن کسی می گویند: بدا به حالش.
۱. در احکام اسلامی، پدید آمدن رٲی جدید برای خداوند.
۲. پیدا شدن رٲی دیگر در کاری.

دانشنامه عمومی

بَداء به معنای تغییر مقدّرات غیرحتمی از سوی خداوند بر اساس افعال اختیاری انسان، و پاره ای حوادث و وقایع و تحت شرایط و عوامل ویژه است. بر اساس وعده های خداوند، به جای برخی از مقدرات غیر حتمی الهی، به جهت اختیار و عملکرد انسان نظیر صدقه، صله رحم، نیکی به پدر و مادر و قدردانی از آنان یا ترک این گونه امور، سرنوشت بهتر یا بدتری برای وی رقم می خورد.نبو
بداء در لغت به معنای ظاهر شدن است و در اصطلاح به معنای آشکار شدن امری از ناحیه خداوند برخلاف آنچه مورد انتظار بوده است، که در واقع محو اولی و اثبات دومی است و خدا به هر دو حادثه آگاه است. علمای شیعه تأکید نموده اند بداء دربارهٔ خدا به معنای دگرگون شدن اراده او نیست، بلکه این لفظ همانند غضب و رضا در حق خدا استعمال مجازی دارد.
با توجه به این که همه مسلمانان معتقدند خداوند از هرگونه جهل و نقص منزه است، استناد بداء به خداوند در متون دینی باعث شده است که مسئله بداء به طور گسترده در منابع کلامی و تفسیری مورد توجه و تحقیق قرار گیرد و به طور مستقل کتابهایی در این زمینه تألیف شود. در این گونه کتاب ها دو نکته اصلی مورد توجه قرار گرفته است: الف) تبیین مفهوم بداء و بیان این مسئله که چگونه اعتقاد به آن مستلزم استناد جهل به خداوند نیست؛ ب) تبیین این که اعتقاد به بداء نه تنها موجب پذیرش نقص نیست، بلکه می تواند در تصحیح نگرش انسان به اداره جهان از سوی خداوند مؤثر باشد.
در قرآن از لفظ بداء به معنای اصطلاحی اش سخنی به میان نیامده است؛ ولی از آیات مختلفی این مفهوم قابل استفاده است؛ که مفسران ذیل آن آیات به بداء پرداخته اند:

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آشکار شدن تغییر در امر تکوینی غیر حتمی، بعد از خفای آن بر بندگان را بدا گویند.
بدا، در لغت به معنای ظهور بعد از خفا است، چنان که گفته می شود:" بدا الفجر "، یعنی:صبح گاهان آشکار شد.
بدا در اصطلاح
بدا در اصطلاح، به معنای تغییر امر غیر حتمی در تکوینیات به دست حق تعالی بعد از خفای آن بر بندگان است. در حقیقت، بدا در تکوینیات مانند نسخ در شرعیات می باشد.
مبتنیات بدا
بدا مورد پذیرش علمای شیعه بوده ومبتنی بر سه امر است.۱. همه چیز در جهان ، به مشیت پروردگار بستگی دارد.۲. میان علم خالق و مخلوق تفاوت است و خفا تنها در علم مخلوق راه دارد و برای خداوند هیچ گونه خفایی نیست.۳. خداوند در هیچ امری مجبور نیست، بلکه در هر شرایطی بر اساس مصلحت، قضا و قدر را تغییر می دهد.
بدا نزد شیعه
...

[ویکی الکتاب] معنی بَدَا: ظاهر شد (فعل ماضی از مصدر بداء و بدو است )
معنی بَدَأَ: شروع کرد - آغاز نمود
معنی مَّقْضِیّاً: حتمی - مقرر شده - حکم شده (امام صادق(علیهالسلام) فرمود : اجل مقضی همان اجل حتمی است که خدای تعالی به وقوع حتمی آن حکم فرموده ، و اجل مسمی آن اجلی است که ممکن است نسبت به وقوع آن بدا حاصل شود ، و خداوند هر قدر بخواهد آنرا جلو انداخته و یا به تعویق ب...
معنی کُفْرُهُمْ: کفرشان (کلمه کفر در اصل به معنای پوشاندن است ،در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است که کفر در کتاب خدا برپنج قسم است ، اول کفر جحود (انکار) و جحود هم خود ، دو جور است (قلبی و زبانی)، سوم کفر به ترک دستورات الهی ، چهارم کفر برائت و بیزاری (در عبا...
ریشه کلمه:
بدو (۳۱ بار)

تعبیر به «بَدا» که به معنای پیدا شدن رأی جدید است، نشان می دهد که قبلاً چنین تصمیمی در مورد یوسف نداشتند، و این عقیده را احتمالاً همسر عزیز مصر، برای اولین بار پیشنهاد کرد و به این ترتیب، یوسف(علیه السلام)بی گناه به گناه پاکی دامانش، به زندان رفت و این نه اولین بار بود و نه آخرین بار که انسان شایسته ای به جرم پاکی به زندان برود.
ظهور شدید (مفردات) ، از خدا برای آنان آنچه گمان نمی‏کردند آشکار شد. قاموس آنرا مطلق ظهور گفته است. ، میان ما و شما دشمنی و کینه آشکار شد. در جای ظهور رأی و مصلحت نیز به کار رفته مثل ، بعد چنین مصلحت شد که او را تا مدّتی محبوس کنند. ، کلمه «بادی» را بعضی بادی بادءِ با همزه آخر خوانده‏اند (مجمع البیان) بنا بر قرائت اوّل، اصل آن از بدء به معنی شروع و بنا بر قرائت دوّم از بدوّ به معنی ظهور است. بادی الرأی بنا بر معنی اول کسی است که نا پخته رأی باشد و بنا بر معنی دوّم کسی که اظهار رأی می‏کند در حالیکه تحقیق نکرده است(مفردات). «بادِیَ الرأی» در آیه اگر قید «اتَبَّعَکَ» باشد معنی این می‏شود: از تو پیروی نکرده مگر فرومایگان ما بی‏آنکه تدبّر و تحقیق کنند ، «باد» در اینجا به معنی مسافر است که ظاهر می‏شود یعنی: مقیم و مسافر در آن یکسان است.

[ویکی فقه] بدا (قرآن). آشکار شدن تغییر در امر تکوینی غیر حتمی، بعد از خفای آن بر بندگان را بدا گویند.
بدا در لغت به معنای ظاهر شدن است (و در اصطلاح) عبارت است از آشکار شدن امری از ناحیه خداوند برخلاف آنچه ظاهر بوده است که در واقع اولی را محو و دومی را اثبات کرده و خدا به هر دو حادثه آگاه است.
معنای بدا درباره خدا
گفتنی است که بدا درباره خدا دگرگون شدن تصمیم و اراده نیست، بلکه این لفظ همانند غضب و رضا در حق خدا استعمال مجازی دارد و «بدا لله» بدین معناست که از جانب او ظاهر شد.

پیشنهاد کاربران

پیدا شدن وقفه ای در قضا و قدر الهی ، در تقدیر الهی وقفه افتادن

آشکار, معلوم, روشن


کلمات دیگر: