کلمه جو
صفحه اصلی

شمشار

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - درختی است از راسته دو لپه ییهای جدا گلبرگ که تیره خاصی به نام تیره شمشادها جزو تیره های بسیار نزدیک به فرفیونیان است . میوه اش کمی با میوه فرفیون اختلاف دارد . برگهای است درخت دایمی است و دارای ماده سمی مسهلی است . درخت مذکور در همه جنگلهای شمالی ایران فراوان است و به عنوان زینت هم در باغهاو باغچه ها کشت میشود بقس عثق شمشاد اناری شمشاد نعنایی شمشاد فرنگی کیش شجره البقس شمشاد باغ . توضیح این شمشاد است که شاعران قد معشوق را بدان تشبیه کنند . توضیح همین شمشاد است که شاعران زلف و طره را بدان تشبیه کنند . یا شمشاد اناری . شمشاد . یا شمشاد باغ . شمشاد . یا شمشاد پیچ . پیچ امین الدوله ( پیچ ) . یا شمشاد رسمی . یکی از گونه های درخت گوشوارک و جزو تیره های شمشیریان است و آن در جنگلهای شمال ایران فراوان است و به نام شمشاد یا شمشاد ژاپنی نیز خوانده میشود . برگهایش بیضی شکل و سبز تیره و بزرگ و تاحدی گوشت دار و ضخیم و گلهایش گرد و کوچک و میوه هایش قرمز است . این درخت مانند شمشاد نعنایی همیشه سبز است و در حاشیه خیابانها جهت زینت کشت میشود . از چوب آن زغالی جهت نقاشی تهیه میکنند . این شمشاد را با شمشاد نعنایی - که شمشاد اصلی است - نباید اشتباه کرد. یا شمشاد ژاپنی . شمشاد رسمی . یا شمشاد فرنگی . شمشاد . یا شمشاد نعنایی . شمشاد . ۳ - قامت خوبان . ۴ - زلف خوبان .

لغت نامه دهخدا

شمشار. [ ش ِ ] ( اِ ) شاخه های کوچک. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شاخه های کوچک تازه راگویند که از درخت شمشاد برآید و برگ آن در نهایت سبزی ، لطافت و نزاکت باشد و از غایت نازکی میل به جانب زمین کند، لهذا شعرا آنرا به زلف خوبان تشبیه کرده اند. ( برهان ) :
فدای آن قد و زلفش که گویی
فروهشته ست از شمشاد شمشار.
زینبی.
|| اهل شام شمشاد را گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).چوبی است که درختش بسیار بلند نباشد و پیوسته سبز باشد و چوبی سخت باشد. ( از فرهنگ اوبهی ) ( از لغت فرس اسدی ). بوقیس. بوئیس . بقس. ( یادداشت مؤلف ). نامی است که مردم شام به بقس دهند. ( از تذکره ابن البیطار ). بقس است ، یعنی درخت شمشاد. ( اختیارات ) بدیعی ). بعضی گویند درختی است مانند شمشاد و همیشه سبز و خرم و بعضی دیگر گویند شمشاد و شمشار هر دو یکی است ، اختلاف در دال و راء شده است. ( از برهان ). رجوع به شمشاد شود. || درخت سرو. || درخت مصطکی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

شاخه های تازه و نازک درخت شمشاد که زلف معشوق را به آن تشبیه کرده اند: فدای آن قد و زلفش که گویی / فروهشته ست از شمشاد شمشار (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۸۲ ).


کلمات دیگر: