کلمه جو
صفحه اصلی

گه گیری

فارسی به انگلیسی

paroxysm, fit, fitfulness

مترادف و متضاد

paroxysm (اسم)
تشنج، گهگیری، حمله ناگهانی مرض

فرهنگ فارسی

۱ - عمل گه گیر . ۲ - چموشی ( ستور ) : سمند عشق را شاهد ز گه گیری برون آری ظهوری در رکاب غم عنان دادی خموشی را . ( ظهوری )

فرهنگ عمید

= گاه گیر

گاه‌گیر#NAME?



کلمات دیگر: