کلمه جو
صفحه اصلی

برازش

فارسی به انگلیسی

fit, fitting


فرهنگ فارسی

زیبندگی یا وصل کردن پنبه و پاره بر قبا و خرقه و امثال آن .

(فیزیک) تناسب، جورسازی


لغت نامه دهخدا

برازش. [ ب َ زِ ] ( اِمص ) اسم مصدر است از برازیدن. زیبندگی.( آنندراج ) ( برهان ). || وصل کردن پنبه و پاره بر قبا و خرقه و امثال آن. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. برازندگی، زیبندگی.
۲. شایستگی.

دانشنامه عمومی

بازنگی-زیبندگی-شایستگی


پیشنهاد کاربران

fitting

Fitness

شایستگی ، برجستگی، توانمندی


کلمات دیگر: