گنجیده
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - جا گرفته در چیزی . ۲ - جمع شده گرد آمده . ۳ - راست آمده صادق .
لغت نامه دهخدا
گنجیده. [ گ ُ دَ / دِ ] ( ن مف )درآمده و داخل شده. در جای نهاده. ( ناظم الاطباء ). جای گرفته در چیزی. محاط شده. و رجوع به گنجیدن شود.
فرهنگ عمید
جا گرفته، جاشده.
کلمات دیگر: