( صفت ) ۱ - کسی که عمل او حیله بازی و مکاری بود . ۲ - جوانمرد فتی .
عیارپیشه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عیارپیشه. [ ع َی ْ یا ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ) کسی که عمل او حیله بازی و مکاری بود. ( ناظم الاطباء ) :
عیارپیشه جوانی زناگری دزدی
همی کشیدش هر روز رشته در سوفار.
عیارپیشه جوانی زناگری دزدی
همی کشیدش هر روز رشته در سوفار.
سوزنی.
مستقبل را از همه یعقوب بن اللیث الصفار بود در اصل فرومایه عیارپیشه بود. ( تاریخ طبرستان ). || جوانمرد و فتی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عیار و عیاری شود.فرهنگ عمید
کسی که پیشه اش عیاری است، جوانمرد.
کلمات دیگر: