( اسم ) جمع گجیب گریبانها.
جیوب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جیوب. [ ج ُ ] ( ع اِ ) ج ِجَیب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) :
جیوب لباسات همچون مشارق
چو اذیال کآمد بپوشش مغارب.
جیوب لباسات همچون مشارق
چو اذیال کآمد بپوشش مغارب.
نظام قاری.
رجوع به جیب شود.فرهنگ عمید
=جِیب
جِیب#NAME?
کلمات دیگر: