کلمه جو
صفحه اصلی

قیظ

فرهنگ فارسی

موضعی است نزدیک مکه در چهار میلی سوق نخله .

لغت نامه دهخدا

قیظ. [ ق َ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک مکه در چهارمیلی سوق نخله. ( از معجم البلدان ).

قیظ. [ ق َ ] ( ع اِ ) گرمای تابستان و آن از طلوع ثریا تا طلوع سهیل است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، اقیاظ، قیوظ. ( ازناظم الاطباء ). || شدت حرارت. ( از اقرب الموارد ). || ( مص ) سخت گرم شدن روز. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || اقامت کردن. ( منتهی الارب ). || اقامت کردن بجائی در تابستان. ( از اقرب الموارد ).

قیظ. [ ق َ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مکه در چهارمیلی سوق نخله . (از معجم البلدان ).


قیظ. [ ق َ ] (ع اِ) گرمای تابستان و آن از طلوع ثریا تا طلوع سهیل است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، اقیاظ، قیوظ. (ازناظم الاطباء). || شدت حرارت . (از اقرب الموارد). || (مص ) سخت گرم شدن روز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اقامت کردن . (منتهی الارب ). || اقامت کردن بجائی در تابستان . (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

بسیار گرم شدن.


کلمات دیگر: