کلمه جو
صفحه اصلی

قونوی

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به قونیه از مردم قونیه : صدر الدین قونوی .
محمود بن احمد بن مسعود بن عبدالرحمان مکنی به ابوالثنائ و ملقب به جمال الدین از فقهیان حنفی و از مردم دمشق است که بقضائ آن شهر نیز منصوب گردید .

لغت نامه دهخدا

قونوی. [ ن َ ] ( ص نسبی ) منسوب به قونیه. رجوع به قونیه شود.

قونوی. [ ن َ ] ( اِخ ) اسماعیل بن محمدبن مصطفی ، مکنی به ابوالفداء. از مفسران است. در قونیه به دنیا آمد و در دمشق بسال 1195 هَ. ق. درگذشت. او راست : حاشیه بر تفسیر بیضاوی که در هفت مجلد چاپ شده است. ( الاعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 112 ).

قونوی. [ ن َ ] ( اِخ ) محمودبن احمدبن مسعودبن عبدالرحمان ، مکنی به ابوالثناء و ملقب به جمال الدین. از فقیهان حنفی و از مردم دمشق است که به قضاء آن شهر نیز منصوب گردید و کتابهایی دارد. او راست : 1 - بغیة القنیة ( خطی )، در فقه. 2 - المنتهی فی شرح المغنی ، در اصول. 3 - القلائد شرح العقاید. 4 - تهذیب احکام القرآن. وی بسال 777 هَ. ق. درگذشت. رجوع به الفوائد البهیه ص 207، الکتبخانه ج 3 ص 13 و الاعلام زرکلی ج 3 ص 1009، 1010 شود.

قونوی . [ ن َ ] (اِخ ) اسماعیل بن محمدبن مصطفی ، مکنی به ابوالفداء. از مفسران است . در قونیه به دنیا آمد و در دمشق بسال 1195 هَ . ق . درگذشت . او راست : حاشیه بر تفسیر بیضاوی که در هفت مجلد چاپ شده است . (الاعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 112).


قونوی . [ ن َ ] (اِخ ) محمودبن احمدبن مسعودبن عبدالرحمان ، مکنی به ابوالثناء و ملقب به جمال الدین . از فقیهان حنفی و از مردم دمشق است که به قضاء آن شهر نیز منصوب گردید و کتابهایی دارد. او راست : 1 - بغیة القنیة (خطی )، در فقه . 2 - المنتهی فی شرح المغنی ، در اصول . 3 - القلائد شرح العقاید. 4 - تهذیب احکام القرآن . وی بسال 777 هَ . ق . درگذشت . رجوع به الفوائد البهیه ص 207، الکتبخانه ج 3 ص 13 و الاعلام زرکلی ج 3 ص 1009، 1010 شود.


قونوی . [ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به قونیه . رجوع به قونیه شود.


فرهنگ عمید

= قونیوی

قونیوی#NAME?



کلمات دیگر: