کلمه جو
صفحه اصلی

لئو تولستوی

دانشنامه عمومی

لِف نیکلایویچ تولستوی (تالستوی) ((به روسی: Лев Никола́евич Толсто́й)؛۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پالیانا – ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ در یاسنایا پالیانا)، فعال سیاسی-اجتماعی و نویسنده روسی بود. تولستوی از نویسندگان نامی تاریخ معاصر روسیه به شمار می آید.رمانهای جنگ و صلح و آنا کارنینا تولستوی از بهترین های ادبیات داستانی جهان هستند. تولستوی در روسیه بسیار محبوب است و سکه طلای یادبود به احترام وی ضرب شده است. تولستوی در زمان زنده بودنش شهرت و محبوبیتی جهانی داشت اما به سادگی زندگی می کرد. نام تولستوی در زبان انگلیسی معمولاً به صورت «لئو تولستوی» نوشته می شود.
تکذیب وحدت تثلیث مقدس در وجود خدای واحد.
تکذیب بکارت مریم مقدس، قبل و بعد از تولد مسیح.
تکذیب رستاخیز مسیح، و ضدیت با مظهر لاهوتی ـ ناسوتیِ مسیح پسر خدا.
تکذیب وقوع معجزه در مراسم عشای ربانی. (تولستوی، معجزه را به طور عام و اعجازِ تبدیل نان به تنِ مسیح را به طور خاص نفی کرده است)
تولستوی در روز ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ درگذشت و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد.
لف نیکولایویچ تولستوی Лев Николаевич Толсто́й بیست و هشتم اوت ۱۸۲۸ میلادی در خانواده ای اشرافی و با پیشینهٔ بسیار قدیمی در یاسنایا پالیانا (۱۶۰کیلومتری جنوب مسکو از تابع شهر تولا) زاده شد. پدر او؛ کنت گراف نیکلای ایلیچ تولستوی Граф Никола́й Ильи́ч Толсто́й و مادرش شاهزاده خانم؛ ماریا نیکلایونا والکونسکایا Княгиня Мари́я Никола́евна Волко́нская بود. مادرش را در دو سالگی و پدرش را در نه سالگی از دست داد و پس از آن تحت سرپرستی عمه اش تاتیانا قرار گرفت. او در سال ۱۸۴۴م. در رشتهٔ زبان های شرقی در دانشگاه قازان نام نویسی کرد، ولی پس از سه سال، در تاریخ ۱۸۴۶م. تغییر رشته داد و خود را به دانشکدهٔ حقوق منتقل کرد تا با کسب دانش وکالت به وضعیت نابسامان ۳۵۰ نفر کشاورز روزمزد، که پس از مرگ پدر و مادرش به او انتقال یافته بودند، رسیدگی کند و با اصلاحات اراضی خود به شرایط رنج آور اجتماعی آنان خاتمه دهد.
او در سال ۱۸۴۷ میلادی دانشکده حقوق را رها می کند و به زادگاهش بازمی گردد. سال ۱۸۵۱ تولستوی وارد ارتش می شود و به مأموریت قفقاز که در آن زمان تازه به دست روس ها افتاده بود می رود. در تابستان همان سال، اثر خود «کودکی» را می نویسد. این داستان سال بعد در مجله معاصر، چاپ می شود.تولستوی هنگام خدمت در ارتش تزار، نوشتن به صورت حرفه ای را آغاز می کند. حضور وی در جنگ، دست مایه اصلی برای رمان ها و داستان ها در اختیارش می گذارد و با نگاه جستجوگرش میان مردم و محیط پیرامون، بر غنای آثارش می افزاید. در ۱۸۵۴ به سواستوپُل رفته و به سپاه کریمه می پیوندند. در این زمان او به درجه ستوانی ارتقا یافته و به دفاع از میهن می پردازد. نتیجه این دوران را در «حکایت های سواستوپُل» که حاوی سه داستان خواندنی ست منعکس می کند.تولستوی در این داستان ها کوشیده است با استفاده از احساسات شخصی که در جنگ تجربه کرده، چهره ای متفاوت از آن را نشان دهد. وی جنگ را پشت مراسم رسمی به تصویر می کشد. در سال ۱۸۵۶ از ارتش کناره گیری می کند و به زادگاه خود بازمی گردد. پس از آن سفری شش ماهه را به کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان، ایتالیا و سوییس آغاز می کند تا باشیوه زندگی، فرهنگ و عقاید مردم این کشورها آشنا شود. در سال ۱۸۵۸ میلادی داستان «سه مرگ» را منتشر می کند و در سال ۱۸۵۹ دبستانی برای کودکان و دهقان زادگان یاسنایا پالیانا می سازد.

نقل قول ها

لئو نیکلایوویچ تولستوی (۹ سپتامبر ۱۸۲۸م. در یاسنایا پالیانا - ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰م. در یاسنایا پالیانا) فعال سیاسی-اجتماعی و نویسنده روسی بود.
• «آدم ها، اول جوان ها را باوجود این که همدیگر را دوست ندارند، به عقدِ هم درمی آورند و بعد از این که آن ها نمی توانند یک دیگر را تحمل کنند، تعجب می کنند… آخر چطور می توان با کسی زندگی کرد بدون این که عاشق اش بود؟» -> سونات کرویتزر
• «آن عصای جادوئی به من واگذار شده، این منم که باید چگونگی استفاده از آن را بدانم.» -> دفترهای خاطرات، ۱۹۰۰
• «اشتیاق و هیجان درونی، غریزه ایست انسانی.» -> دفترهای خاطرات، ۱۸۶۰
• «افزون طلبی و لجام گسیختگی به عرصه پدیده هائی مانند رابطه طبیعی، گام نمی نهد، از طرفی - این روابط هرچند نامعقول - در مقوله افزون طلبی و افسارگسیختگیِ بی حساب قرار نمی گیرند؛ لجام گسیختگی بدین معناست که مردی در ارتباط طبیعی خود با همسرش، تمام روابط اخلاقی را زیر پا گذارد و خود را ملزم به رعایت آن نداند.» -> سونات کرویتزر
• «انسان نمی تواند به تنهائی و برای خود زندگی کند، این مرگ است نه زندگی.» -> دفترهای خاطرات، ۱۸۸۹
• «انضباط، برای فاتحان ضروری است.» -> دفترهای خاطرات، ۱۸۹۸
• «این ادعا که حکومت نماینده مردم است، رؤیایی پوچ و دروغی است باطل.» -> دفترهای خاطرات، ۱۸۹۳
• «این حرف ها تازگی ها مد شده است. یک زن بیش از هرچیز باید بترسد و مطیع باشد… منظورم ترسی است که یک زن باید در برابر شوهرش داشته باشد.» -> سونات کرویتزر
• «این که آدم ها ادعا می کنند که به هنگام خشمگینی از اعمال خود بی خبرند، سخن هجو و بیهوده ایست. من همه چیز را می فهمیدم و حتی برای یک لحظه هم هشیاری خود را از دست ندادم.» -> سونات کرویتزر
• «به تصور او، مردم جاهل و توده های ناآگاه، مشمئزکننده و منفورند، آن ها به سان گرگ هایی هستند که فقط با گوشت می توان آن ها را ساکت کرد.» -> جنگ و صلح
• «به هنگام عزیمت و در دقایق حساس زندگی، انسان هائی که توانائی بررسیِ اعمالِ خویش را دارند به اراده ای قوی دست می یابند.» -> جنگ و صلح
• «تصور این موضوع که سرنوشت بشر می تواند با تدابیر عقلانی، تغییر مسیر یابد و راه صواب را در پیش گیرد، زندگی را به معنی واقعی ناممکن می سازد.» -> جنگ و صلح، مؤخره، ۱
• «تنها هدف زندگی، رسیدن به سعادت و کسب لذت است. رسیدن به لذت و خوشی هدفی است شایسته و درخورِ حیات. بخشش، صلیب، فداکاری، همه در راستای رسیدن به لذت و خوشحالی قرار گرفته اند.» -> دفترهای خاطرات، ۱۸۹۲
• «دوستداشتن، رحمت است؛ مورد محبت واقع شدن، خوشبختی است.» -> دفترهای خاطرات، ۱۹۰۷
• «سعادت را می توان در اِزای درد و خستگی، ارزان به دست آورد.» -> دفترهای خاطرات، ۱۸۸۴
• «عشق ورزیدن کافیست، آن گاه همه چیز لذت بخش است.» -> دفترهای خاطرات، ۱۹۱۰
• «قدرت از آنِ خلقی است که کار می کند و اگر تاکنون از قید یوغ اسارت رهایی نیافته، به دلیل فرورفتن در یک خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) است. بیدارکردن او ضرورتیست بنیادین و مبرم.» -> دفترهای خاطرات، ۱۸۹۸
• «مالکیت زمین از اهمیت خاصی برخوردار است. چنانچه مقرر گردد که زمین متعلق به هیچ کس نباشد مگر آن کس که روی آن کار می کند، آن گاه می توان آزادی ِ پایدار را تضمین کرد.» -> دفترهای خاطرات، ۱۹۰۱
• «موسیقی، تندنویسیِ احساسات است.» -> سخنرانی، ۱۲ ژوئن ۱۹۰۵
• «هرآنچه به ژرفنا سقوط کند، تا مرز شفافیت قابل وضوح است.» -> دفترهای خاطرات، ۱۸۹۹
• «هرجا که محتوا وجود داشته باشد، اشکال نیز خودبه خود آن را دربر می گیرند.» -> دفترهای خاطرات، ۱۸۹۶
• «هرگاه به مدرسه قدم می گذارم، با مشاهده چهره های کثیف و تکیده، موهای ژولیده، و برق چشمانِ این کودکان فقیر، دستخوش ناآرامی و انزجار می شوم و همان حالتی به من دست می دهد که بارها از دیدن شراب خواران مست، بر من مستولی شده است. ای خدای بزرگ! چگونه می توانم آن ها را نجات دهم؟ نمی دانم به کدامین یک کمک کنم. من آموزش و پرورش را فقط برای توده ها می خواهم و نه کسی دیگر، مگر بتوانم پوشکین ها و لومونوسف های آینده را از غرق شدن رهایی بخشم.» -> نامه به یکی از خویشاوندان
• «هنگام مطالعه، به دقت می توان اندیشید.» -> دفترهای خاطرات، ۱۸۵۷
• «هیچ پدیده ای تحت تأثیرِ سنت گرایی، به اندازه قلمرو هنر آسیب پذیر نیست.» -> دفترهای خاطرات، ۱۸۹۶
• «یک گلولهٔ برف را نمی توان به یک لحظه آب کرد. حدّ زمانیِ معینی هست که هرقدر هم که بر مقدار حرارت بیفزاییم برف تندتر از آن آب نمی شود. به عکس، هر قدر بر مقدار حرارت افزوده شود برف باقی مانده سخت تر می شود.»جنگ و صلح، جلد۴، ص۱۲۳۹• «یکی از نافذترین عوامل در اجرای خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) - به لحاظ تأثیر ظاهری در روح و روان انسان - آرایش و پیرایش است، انسان ها به درستی به این موضوع پی برده اند. از این جا است که نقش اونیفورم های ارتشی و ردای کشیشان آشکار می گردد.» -> دفترهای خاطرات، ۱۸۹۶
• «هنر، کاردستی نیست بلکه انتقال احساسی است که هنرمند تجربه کرده است.» -> هنرچیست؟
• «ورونسکی در آن نگاه کوتاه فرصت یافت سرزندگی سرکوفته ای را که بر چهره اش جولان می داد و میان دو چشم برّاقش جابجا می شد و آن لبخند ناچیزی را که به لبش انحنا می داد دریابد.» -> آنا کارنینا
• «شگفت آور است که توهم یکسان پنداشتن زیبایی و نیکی تا چه حد نیرومند است.» -> سونات کرویتزر
• «در زندگی وضعی نیست که انسان نتواند به آن خو بگیرد، به ویژه هنگامی که ببیند همه اطرافیانش آن را پذیرفته اند.» -> آنا کارنینا
• « تو تنها تزار نیستی ، بلکه تو انسان هم هستی ، یعنی موجودی که دیروز به جهانگآمده و فردا ممکن است ناپدید شود . گذشته از وظایف تزار ، که اینها از ان به تو سخن میگویند ، تو وظیفه ای بسیار مستقیم تر و تردید ناپذیرتر داری ، نه وظیفه تزار در برابر رعایایش ، زیرا که این تصادفی است ، اما وظایف جاودانی : وظیفه در برابر خدا و وظیفه در برابر روحت .» -> شب احیای تزار جوان
• «نوشتن ده جلد کتاب فلسفه آسانتر از آن است که انسان تنها یک قاعده و دستور تنها را به مرحلهٔ اجرا و عمل درآورد.»• «این زیبایی نیست که آفرینندهٔ عشق است، بلکه عشق است که آفرینندهٔ زیبایی است.»• «میان آدمیان چیزی نیست، جز دیوارهایی که خود ساخته اند .»• «فرق انسان و سگ در آن است که اگر به سگی غذا بدهی، هرگز تو را گاز نخواهد گرفت..»• «هنر خوب است، اگر احساسات خوب را ترویج کند. احساسات هنگامی خوب است که شعور جداکنندهٔ نیک و بد به خوبی آنها حکم دهد و این شعور در میان مردم یک عصر مشترک است. هنر جهانی یک محک درونی دارد که پابرجا و بی خطاست و آن هم وجدان پاک نام دارد .»• «تنها هدف زندگی، رسیدن به سعادت و کسب لذت است. رسیدن به لذت و خوشی هدفی شایسته و درخور حیات است. بخشش، صلیب و فداکاری، همه در راستای رسیدن به لذت و شادمانی قرار گرفته اند.»• «سعادت نزدیک بودن به تزار سراپای وجودش را گرفت. این دیدار کافی بود تا حرام شدن آن روز جبران شود. به سرخوشی عاشقی بود که پس از انتظاری طولانی به وصال معشوق می رسد. جرئت نمی کرد به صفوف مقدم نگاه کند، بدون نگریستن و با غریزه ای خلسه آمیز، نزدیک شدنش را حس کرد. این حس فقط ناشی از صدای پای اسبان سواره نظام نبود، بلکه با نزدیک تر شدن تزار، همه چیز درخشان تر، شادتر، مهم تر و طرب انگیز تر می شد. از نگاه راستوف، این خورشید با نزدیک تر شدنش، پرتوهای ملایم و با شکوه می پراکند و اکنون او در احاطه این پرتوها بود، صدایش را شنید، صدایی روح نواز، آرام، شکوهمند و در عین حال بی تکلف …»• «ما، آدمیان را بیشتر به سبب خوبی هایی که خود، در حق شان کرده ایم، دوست می داریم، تا به سبب خوبی هایی که آنان در حق ما کرده اند.»• «تو نخواهی کشت» تنها دربارهٔ کشتن همنوع صدق نمی کند، بلکه تمام موجودات زنده را در بر می گیرد؛ و این فرمان مدت ها پیش از اینکه از کوه سینا بیان شود در سینه آدمی حک شده بود.• اگر انسان بخواهد به راستی و به طور جدی زندگی خوبی داشته باشد، نخستین چیزی که از آن پرهیز خواهد کرد مصرف خوراک حیوانی است زیرا … غیراخلاقی است، چون مستلزم کشتن، یعنی کاری است در تضاد با حس اخلاقی.• انسان می تواند بدون کشتن حیوانات به منظور تهیه خوراک تندرست باشد؛ بنابراین اگر گوشت بخورد، تنها برای ارضای ذائقه اش درگرفتن جان حیوانات همدستی کرده است.• «اگر مذهب ما را تسلی نمی داد، زندگی رقت انگیزی داشتیم.»• «تاریخ نگاران شبیه افراد ناشنوا هستند مدام به پرسش هایی پاسخ می گویند که هیچ کس از آن ها نپرسیده است.»• «هنر، خوب است اگر احساسات خوب را ترویج کند، احساسات هنگامی خوب است که شعورِ ممیزهٔ نیک و بد، ارزش واقعی آن ها را تأیید نماید و این شعور در تمام انسان های یک عصر مشترک است. هنر جهانی یک محک درونی دارد که پابرجا و بی خطا است و آن هم وجدان پاک نام دارد.»• «هنر، محصول تحریک احساسات و هدف آن نیز انتقال احوال نفسانی و عواطف انسانی است.»• «فرق انسان و سگ آن است که اگر به سگی غذا بدهی، هرگز تو را گاز نخواهد گرفت»• «هرکس دو بار می میرد،• «بهترین واقعه زندگی شخص آنست که بتواند خود را بشناسد، و به خود پی ببرد و نتیجه این واقعه ممکن است موجب مسرت و آرامش و یا تولید اندوه و نگرانی کند.»• «سعادت در این دوره فقط دانستن مقصود زندگی است.»• «آیا آتش این انقلاب روسی از فوران آتشفشان وزوی درون تو شعله ور نشده است؟» -> ولادیمیر استاسوف، ۱۸ سپتامبر ۱۹۰۶ - از دوستان تولستوی
• «آرزو می کنم همانند تولستوی این پدر$پیر، به درگاه خداوند نیایش کنم.» -> کاترین مانسفیلد - نویسنده نیوزلندی
• «من معتقدم بالزاک، بزرگترین رمان نویسی است که تاکنون جهان شناخته است، ولی عقیده دارم «جنگ و صلح» تولستوی، بزرگترین رمان عالم است.»«سامرست موام»• «تولستوی حتی وقتی به سوی نیستی می نگرد، همچنان فروغ نافذ خود را دارد. این روشن بین ترین و کاونده ترین نگاهیست که عصر ما در یک موجود بشری شناخته است.»• -> اشتفان تسوایگ
• «تولستوی هیچ گاه از هنر چشم نپوشید. یک هنرمند بزرگ نمی تواند حتی اگر بخواهد، علت وجودی و فرهنگ و فرزانگی خویش را رها کند. او می تواند به علل دینی از نشر آن صرفنظر کند، اما از نوشتن نمی تواند.»رومن رولان در کتاب زندگی تولستوی• «مهم آن است که فراگرفت چگونه باید کامل زندگی کرد، با مهر و شور دوست داشت یا نفرت نشان داد و یا ستایش کرد. هرچند مشکل آدمی پیدا می شود که کامل زندگی کند. لئو تولستوی چنین زندگی کرد و این خود دلیل اصلی است که او چرا نویسندهٔ بزرگی است… آنچه از زندگی اش ثبت شده است، پاره ای کوچک از همهٔ زندگی اوست.» -> اسلون ویلسون


کلمات دیگر: