کلمه جو
صفحه اصلی

تخیلات

مترادف و متضاد

vagary (اسم)
بوالهوسی، تخیلات، هوی و هوس

فرهنگ فارسی

( مصدراسم ) جمع تخیل .

لغت نامه دهخدا

تخیلات. [ ت َ خ َی ْ ی ُ ]( ع اِ ) ج ِ تخیل. در نفایس الفنون آرد: و آن قضایایی بود که تأثیر کنند در نفس یا انبساطی یا انقباضی یا تسهیل امری یا تهویل یا تعظیم یا تحقیر آن ( که مبادی شعر است ). رجوع به شعر شود. || موهومات و چیزهای موهومی و خیالی و توهمی. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

پندارگان


کلمات دیگر: