مترادف مراجع : مرجع ها، منبع ها، ماخذ، ماخذها، آیت اله ها، حضرات عظام
برابر پارسی : بازیابه ها، بنمایگان، بن مایه ها
[fig.] authorities, [gram.] antecedents
[o.s.] places to return or refer to
مرجعها
منبعها، ماخذ، ماخذها
آیتالهها، حضراتعظام
۱. مرجعها
۲. منبعها، ماخذ، ماخذها
۳. آیتالهها، حضراتعظام
سیاههای از کتابها و مقالات و سایر منابع که در نوشتهای مورد استناد قرار میگیرند متـ . مآخذ
(مُ جِ) [ ع . ] (اِفا.) در تداول فارسی به معنای مراجعه کننده ، رجوع کننده . ج . مراجعین .
(مَ جِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مرجع . ؛ ~ تقلید مجتهدانی که مردم از آنان در احکام شرعی تقلید کنند. ؛ ~ قانون منابعی که قوانین از آن ها اقتباس و استنباط شده است . ؛ ~قانونی مؤسسات و اداراتی که بر طبق قانون برای مراجعة افراد به منظور تنظیم روابط افراد با همدیگر و روابط افراد با دولت تأسیس شده اند.
مراجع. [ م َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ مرجع. (منتهی الارب ). رجوع به مَرجَع شود.
مراجع. [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) زن که به موت شوی به خانه ٔ پدر و مادر خود بازگردد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). در اقرب الموارد بدین معنی «راجع» و در متن اللغة راجع و مُرجِع آمده است . || رجوع کننده . مراجعه کننده . ج ، مراجعین ، مراجعان . کسی که از پی کاری آمده است . || مراجعت کننده . بازگردنده . ج ، مراجعین ، مراجعان .
مرجع#NAME?
رجوعکننده.
بازیابه ها، بن مایه ها