اسلاو
فارسی به انگلیسی
Slav
فارسی به عربی
سلافی
مترادف و متضاد
اسلاو
اسلاو، از نژاد اسلاو، اسلاو زبان
فرهنگ فارسی
یکی از شعب نژاد قدیمی هند و اروپایی که قریب ۲۵٠ میلیون تن از آن در اروپا وعده ای در آسیا وجود دارند و ساکن روسیه یوگوسلاوی چکوسلواکی و قسمتی از پروس و اتریش و لهستان می باشد .
لغت نامه دهخدا
اسلاو. [ اِ ] ( اِخ ) شعبه بزرگی است مشتمل بر اقوام و طوایف بسیار از اقوام هندو اروپایی که در قطعه اروپا اقامت گزیده اند و در قسمت شرقی آن یعنی در روسیه و نیز در قسم اعظم شبه جزیره بالکان و جهات شرقی آلمان پراکنده اند. اسلاوها بسه دسته عمده تقسیم میشوند: 1 - اسلاوهای غربی در لهستان ، آلمان ، بُهِم ، مُراوی ، اسلواکی ، روسیه سوبکارپاتیک. 2- اسلاوهای شرقی یا روسها که خود بشعب ذیل منقسم می شوند: روسهای کبیر، مالوروس و یا روسهای صغیر و روسهای بالکان. 3- اسلاوهای جنوبی یا یوگوسلاوها ( بلغارها، صربها، کرواتها، اسلوونها ). در اروپا تقریباً 160میلیون اسلاو وجود دارد. این نژاد از ثغور وِنِسی تا اورال امتداد یافته و قسمتی بزرگ از آسیای مرکزی و شمالی را اشغال کرده است. اسلاوها هم مثل سلتها و گتها و ظاهراً پس از آنها از آسیای وسطی باروپا مهاجرت کرده و تا اواسط این قطعه پیش رفته اند و مدت مدیدی در نقاط واقعه بین سواحل بحر بالتیک و نهر دانوب بشکل سیار زندگی کرده و همیشه با سلتها و گتها و از طرف دیگر با اسکیت های مقیم جهات شرقی اروپا زدوخوردهای کوچک داشته و بتدریج این تصادمها کسب اهمیت کرده و منجر بتوسعه اراضی و تشکیل دول شده ، چنانکه در قرن هفتم م. اسلاوها بسوی جنوب و مشرق پیشرفت حاصل کرده در اراضی اتریش و شبه جزیره بالکان چند دولت تشکیل داده و تکثیر یافتند و یکی از موجبات تکثر این قوم آن بود که هر جا را تحت تسخیر و تسلط خویش درآوردند بومیان و سکنه اصلی را برنگ خود درآورده همجنس ساختند. در نتیجه نژادی مخلوط و مرکب بشکل اسلاو پیدا شد. مثلاً در جهات بوسنه ، هرسک ، قره طاغ ، و دالماسی اسلاوها با آرناؤدها اختلاط و امتزاج یافتند و از حیث سیما و شکل و از نظر اطوار و اخلاق شباهتی بین دوقوم بوجود آمد و خون آمیخته بخون اسلاو در رگ آرناؤدها جریان یافت. بلغارها که اصلاً از جنس اقوام تاتاری بودند در نتیجه آمیزش و طول مدت بشکل اسلاو درآمدند، حتی روسها هم مثل قوم تاتار و فین و دیگر اقوام مستهلک در نژاد اسلاو شده اند. زمانی له ها و چه ها که اساساً مسکن و مأوای خود را تغییر نمیدادند و نسبةً جنس خالص و نژاد تقریباً غیرمخلوط بشمار میرفتند در اواخر با آلمانها و مجارها و روسها اختلاط و امتزاج یافته خلوص نژاد خود را از دست دادند. دسته ای از این اقوام مذهب رومی ( یونانی ) و زمره ای دیگر آیین کاتولیک دارند، این اختلاف دینی با خیال و افکار راجع باتحادسیاسی آنان سازش ندارد چنانکه از خصومت موجود بین روسها و له ها مشاهده میشود. پیروان مذهب رومی ( یونانی ) الفبا و حروف مخصوص بخود دارند که از الفبای یونانی اخذ و در آن تحریف شده اما پیروان کاتولیک زبان خود را بحروف لاتینی می نویسند. در میان افراد اسلاو قریب یک ملیون متدین بدین اسلام نیز هست که عبارت اند از اهالی مسلم بوسنه و پوماک های مقیم بلغارستان و روم ایلی. زبان اسلاو شعبه های گوناگون دارد و مشابهت بسیار بین آنها دیده میشود ولی این تشابه نیروی تشکیل یک اتحاد سیاسی را ندارد. قدر مشترک و وجه مشابهت موجود بین این شعبه ها بیش از وجه مشابهت موجود بین السنه لاتین میباشد، هر یک از السنه اسلاو ادبیات و قواعد مخصوص بخود دارد، با وصف این ، نوعی از این زبانها به زبان اسلاوِ مشترک معروف شده مثل اینکه آن مبداء اشتقاق همه و اصلی ، مانند لاتین میباشد اما این زبان در نفس الامر زبان بلغاری باستانیست و با لاتین قابل قیاس نیست و اسلاویانی نمیتواند همان وظیفه ای را که زبان لاتین بعهده دارد، ایفا کند. کیریلوس نام کشیش ، اول کسی است که برای زبان اسلاو حروفی ترتیب داد. این شخص روحانی بزبان بلغاری آن زمانها خوب آشنا بود و انجیل را بزبان مزبور ترجمه کرد و با این حروف جدید به قید کتابت درآورد. از آن زمان باز اسلاوهای ارتودوکس در کلیساها بنای خواندن همین انجیل را گذاردند و بتدریج زبان قدیم بلغاری مانند زبان عمومی اسلاوی تلقی و مورد استعمال گردید. بعدها حقیقت معلوم شد و آنرا «زبان اسلام و کلیسایی » نامیدند. زبانهای عمده و معمول اسلاوی عبارتند از: روسی ، لهستانی ، چهستانی ، صربی ، بلغاری.علاوه بر اینها چند زبان اسلاوی دیگر نیز موجود است که عده کمی متکلم بآن و بقیه السنه منقرضه میباشند و این افراد در حدود روسیه و پروس هستند و زبان لیتوانی ازین جمله است و جمعی از علمای السنه زبان لیتوانی قدیم را مادر و اصل السنه اسلاوی دانسته اند، و این زبان مناسبات بسیار با دو زبان سانسکریت و اوستا دارد. لهجه السنه اسلاو گاهی قدری خشن بنظر می آید ولی آهنگ و لطافت آنها کامل است و هیچگونه خللی در حسن و زیبایی آنها راه ندارد و ادبیات آن متأخر است.
فرهنگ عمید
۱. شاخه ای از اقوام هندواروپایی، شامل روس ها، لهستانی ها، چک ها، کروات ها، و اسلوون ها.
۲. زبانی از خانوادۀ زبان های هندواروپایی، از شاخۀ بالتو اسلاوی، شامل زبان های روسی، اوکراینی، بلغاری، و لهستانی.
۲. زبانی از خانوادۀ زبان های هندواروپایی، از شاخۀ بالتو اسلاوی، شامل زبان های روسی، اوکراینی، بلغاری، و لهستانی.
۱. شاخهای از اقوام هندواروپایی، شامل روسها، لهستانیها، چکها، کرواتها، و اسلوونها.
۲. زبانی از خانوادۀ زبانهای هندواروپایی، از شاخۀ بالتو ـ اسلاوی، شامل زبانهای روسی، اوکراینی، بلغاری، و لهستانی.
پیشنهاد کاربران
هو
اسلاو به معنی برده ، نامی هست که وایکینگهای سویدی دراعصار گذشته به مردمان ساکن در روسیه واروپای شرقی مانند صربها اطلاق کرده اند. یعنی نژاد کنونی اسلاو.
اسلاو به معنی برده ، نامی هست که وایکینگهای سویدی دراعصار گذشته به مردمان ساکن در روسیه واروپای شرقی مانند صربها اطلاق کرده اند. یعنی نژاد کنونی اسلاو.
با توضیح پیشنهادی آقای کاریجانی تقریبا موافق هستم منتها به شکل دیگر. . . اسلاو به معنی برده نیست بلکه برده ها در زمان امپراطوری روم از اقوام شرقی بوده اند و لذا اسم خاص اسلاو ها که به این مردم اطلاق می شده بصورت اسم عام اسلیو یعنی برده در آمده. . . در کل اسلاو در دوران رومیان برده معنا می داده است.
اسبیلی، اسپیلی، اسبی، اسپی، سبی، سپی، معنی سفید در زبان گالشی می دهد. کاسی، اسلاو، کاسیسلاو. جدایی اسلاو ازکاسی در40 هزار سال قبل. اکنون اسلاو نژادی مستقل. خواستگاه، اسبیلی، در40 کیلومتری و100 کیلومتری، به ترتیب جنوب سیاهکل وجنوب شرقی رشت. نژاد اسلاو ( اسبی، سفید، روسیه ، صربستان، بلغارستان وبطور کلی، اروپای شرقی ) . پسرعموهای کاسی ها ( کاسیسلاو ) . اسلاو:سفید پوست.
کلمات دیگر: