کلمه جو
صفحه اصلی

خیال کردن


مترادف خیال کردن : گمان کردن، پنداشتن، تصور کردن

برابر پارسی : پنداشتن، گمان کردن

فارسی به انگلیسی

imagine, presume, think, to reflect, to think, to suppose, to take as if

to reflect, to think, to suppose, to take as if


imagine, presume, think


فارسی به عربی

اعتقد

مترادف و متضاد

reckon (فعل)
شمردن، حساب پس دادن، فرض کردن، عقیده داشتن، خیال کردن، محسوب داشتن، روی چیزی حساب کردن، گمان کردن

suppose (فعل)
فرض کردن، انگاشتن، پنداشتن، خیال کردن، گمان کردن

deem (فعل)
فرض کردن، پنداشتن، عقیده داشتن، خیال کردن

guess (فعل)
تخمین زدن، فرض کردن، حدس زدن، خیال کردن

think (فعل)
عقیده داشتن، فکر کردن، اندیشیدن، خیال کردن، خیال داشتن، گمان کردن، فکر چیزی را کردن

گمان کردن، پنداشتن


تصور کردن


۱. گمان کردن، پنداشتن
۲. تصور کردن


فرهنگ فارسی

تصور کردن گمان بردن

لغت نامه دهخدا

خیال کردن. [ خ َ / خیا ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تصور کردن. ( ناظم الاطباء ). گمان بردن. || متصور شدن. متشکل شدن.

فرهنگ فارسی ساره

پنداشتن، گمان کردن


جدول کلمات

پنداشتن

پیشنهاد کاربران

گمان کردن تصور کردن


کلمات دیگر: