هم سهم، هم بهره، کسی بادیگری ازچیزی سهم ببرد ( صفت ) آن که با دیگری از چیزی سهم برد هم سهم هم بهره . شریک و صاحب حصه انباز
فرهنگ معین
(سَ ) [ ع . ] (ص . ) شریک .
لغت نامه دهخدا
سهیم. [ س َ ] ( ع ص ) شریک و صاحب حصه. ( آنندراج ) ( غیاث ). هم بهره. ( از دهار ). انباز. صاحب بخش.
فرهنگ عمید
کسی که با دیگری از چیزی سهم ببرد، هم سهم، هم بهره.
جدول کلمات
شریک
پیشنهاد کاربران
هم بهره
از نمد. . . کلاهی داشتن ؛ از آن سهمی و بهره ای داشتن. گویند: ما راهم از این نمد کلاهی است ؛ یعنی از این غنیمت سهمی داریم ، یا از این مقوله اطلاعی و علمی داریم ، یا در این کار دستی داریم : گر تاج نمد کمال ایشان باشد ما نیز از این نمد کلاهی داریم. ؟ ( از جامعالتمثیل ) . کسی که بود مر او را از این نمد کلهی است و یا منم که بدین سیرت و بدین سانم. سوزنی.