کلمه جو
صفحه اصلی

درهم ریختگی

فارسی به انگلیسی

clutter, squalor, tumult, untidiness
perturbation

clutter, squalor, tumult, untidiness


فارسی به عربی

تلملم , حیرة , فوضی

مترادف و متضاد

bewilderment (اسم)
ژولیدگی، حیرت، بهت، گیجی، اغتشاش، سرگشتگی، سردرگمی، درهم ریختگی، بی ترتیبی، تحیر

huddle (اسم)
درهم ریختگی، ازدحام، اجتماع افراد یک تیم، کنفرانس مخفیانه

clutter (اسم)
درهم ریختگی، درهم و برهمی

دانشنامه عمومی

درهم ریختگی (جایگشت). یک در هم ریختگی یا بی ترتیبی، یک جایگشت از اشیائی است که هیچ شئ در مکان اصلی خود نباشد. برای حل مسئله طرح شده در بعضی مسئله ها نیاز داریم تعداد در هم ریختگی های یک مجموعه با n شئ را تعیین کنیم.
تعداد در هم ریختگی ها یک مجموعه N عضوی:فرض کنید Dn نمایش تعداد درهم ریختگی های n شئ باشند برای مثال D2=۲ زیرا در هم ریختگی ها ۱۲۳ اعداد ۲۳۱. ۳۱۲ هستند برای هر عدد صحیح مثبت n , Dn را بااستفاده از اصل شمول و عدم شمول تعیین می کنیم:
D n = n ! { 1 − 1 1 ! + 1 2 ! − 1 3 ! + … + ( − 1 ) n 1 n ! } {\displaystyle D_{n}=n!{\big \{}1-{\frac {1}{1!}}+{\frac {1}{2!}}-{\frac {1}{3!}}+\ldots +(-1)^{n}{\frac {1}{n!}}{\big \}}}
اثبات: فرض کنید یک جایگشت دارای ویژگی p1 است اگر عضو i ثابت نگه داشته شود. تعداد در هم ریختگی ها برابر با تعداد جایگشت هایی است که هیچ یک ویژگی های pi را به ازای i=۱٬۲,…. ,n را ندارد به این معنی که:

پیشنهاد کاربران

تیره بازار. [ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) اوضاع برهم. بدبختی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . آشفتگی. درهم ریختگی اوضاع اجتماعی :
به لشکر چنین گفت پس پهلوان
که ای نامداران روشن روان
چو خواهید کایزد بود یارتان
کند روشن این تیره بازارتان
کم آزار باشید و هم کم زبان
بدی را مبندید هرگز میان.
فردوسی.

آشفته بازار


کلمات دیگر: