کلمه جو
صفحه اصلی

سنگربندی کردن

فارسی به انگلیسی

entrench, fortify

فارسی به عربی

حصن

مترادف و متضاد

trench (فعل)
کندن، سنگربندی کردن، خندق زدن

entrench (فعل)
تجاوز کردن به، خندق کندن، در سنگر قرار دادن، سنگربندی کردن

فرهنگ فارسی

سنگر بستن

لغت نامه دهخدا

سنگربندی کردن. [ س َ گ َ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سنگربستن.


کلمات دیگر: