مترادف سنگلاخ : ریگزار، ریگستان، سنگستان، زمین پرسنگ
متضاد سنگلاخ : شن زار
stony(place)
craggy, rock-ribbed, rocky, rugged, stony
ریگزار، ریگستان، سنگستان، زمین پرسنگ ≠ شنزار
فرالاوی .
فردوسی .
فرخی .
عنصری .
عسجدی .
خواجه عبداﷲ انصاری .
نظامی .
نظامی .
خاقانی .
خاقانی .
مولوی .
مولوی .
سعدی .
جامی .
ابوشکور.
سنگلاخ . [ س َ ] (اِخ ) (میرزا...) از شعرا و عرفا و خوشنویسان عهد فتحعلی شاه و محمدشاه و ناصرالدین شاه بود.در شب جمعه 17 صفر 1294 هَ . ق . بسنی نزدیک به یک صد و ده سال در تبریز فوت کرد و در آنجا بخاک سپرده شد. میرزا سنگلاخ اصلاً خراسانی است و در خط نستعلیق استاد بود. در تمام عمر زن نگرفت و مسافرتهای بسیار کرد. و بیش از بیست و پنج سال در ممالک عثمانی و مصر بسر برد. و خود را «آفتاب خراسان » می خواند و زمین و زمان را بنده ٔ خود و شعر خود می خواسته است . میرزای سنگلاخ کتابی بنام امتحان الفضلاء و تذکره ٔ خطاطان دارد که آنرا در دو جلد به چاپ رساند و مجموعه ای از رقمهای خود را در کتابی بنام (درج جواهر) جمع کرد و بسال 1282 هَ . ق . بچاپ سربی در مصر بطبع رسانده است . (تلخیص از وفیات معاصر بقلم محمد قزوینی مجله ٔ یادگار سال پنجم شماره 1 و 2). و رجوع به دانشوران خراسان ص 268، فهرست سپهسالار ج 2 ص 2 و سبک شناسی ج 3 ص 395 شود.