مترادف سواری : اتومبیل شخصی، خودرو کوچک، ابر شب هنگام
سواری
مترادف سواری : اتومبیل شخصی، خودرو کوچک، ابر شب هنگام
فارسی به انگلیسی
riding, horsemanship
lift, mount, ride
فارسی به عربی
جولة , رکوب , موکب
مترادف و متضاد
گردش سواره، سواری
سوارکاری، سواری، هنر اسب سواری
لنگر گاه، بخش، سواری، گردش و مسافرت
اتومبیل شخصی، خودرو کوچک
ابر شب هنگام
۱. اتومبیل شخصی، خودرو کوچک
۲. ابر شب هنگام
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع ساریه ابرهای شب .
طایفه از قبیله بنی طرف قبایل عرب خوزستان
طایفه از قبیله بنی طرف قبایل عرب خوزستان
وسیلۀ نقلیۀ موتوری، غیر از موتورسیکلت، با گنجایش حداکثر ده نفر، برای جابهجایی مسافر
فرهنگ معین
(س َ ) (اِمص . ) ۱ - سوار بودن .۲ - تسلط ، چیرگی . ۳ - اتومبیل های سبک ، اتومبیل های غیر از کامیون و باربری .
لغت نامه دهخدا
سواری . [ س َ ] (اِخ ) طایفه ای از قبیله ٔ بنی طرف قبایل عرب خوزستان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 92).
سواری. [ س َ ] ( حامص ) عمل سوار شدن. بر اسب نشستن :
همی خواست منذر که بهرام گور
بدیشان نماید سواری و زور.
به گرز و کمان و به تیر و خدنگ.
جز که دشت محنت و گرد بلا.
که آرم پای با شیر شکاری.
سواری. [ س َ ] ( اِخ ) طایفه ای از قبیله بنی طرف قبایل عرب خوزستان. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 92 ).
همی خواست منذر که بهرام گور
بدیشان نماید سواری و زور.
فردوسی.
سواری بیاموزد و رسم جنگ به گرز و کمان و به تیر و خدنگ.
فردوسی.
زین سواری حاصلی نامد مراجز که دشت محنت و گرد بلا.
ناصرخسرو.
نیم چندان شگرف اندر سواری که آرم پای با شیر شکاری.
نظامی.
|| ( ص نسبی ) مقابل باری : یابوی سواری. اسب سواری. قاطر سواری.سواری. [ س َ ] ( اِخ ) طایفه ای از قبیله بنی طرف قبایل عرب خوزستان. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 92 ).
سواری . [ س َ ] (حامص ) عمل سوار شدن . بر اسب نشستن :
همی خواست منذر که بهرام گور
بدیشان نماید سواری و زور.
سواری بیاموزد و رسم جنگ
به گرز و کمان و به تیر و خدنگ .
زین سواری حاصلی نامد مرا
جز که دشت محنت و گرد بلا.
نیم چندان شگرف اندر سواری
که آرم پای با شیر شکاری .
|| (ص نسبی ) مقابل باری : یابوی سواری . اسب سواری . قاطر سواری .
همی خواست منذر که بهرام گور
بدیشان نماید سواری و زور.
فردوسی .
سواری بیاموزد و رسم جنگ
به گرز و کمان و به تیر و خدنگ .
فردوسی .
زین سواری حاصلی نامد مرا
جز که دشت محنت و گرد بلا.
ناصرخسرو.
نیم چندان شگرف اندر سواری
که آرم پای با شیر شکاری .
نظامی .
|| (ص نسبی ) مقابل باری : یابوی سواری . اسب سواری . قاطر سواری .
فرهنگ عمید
۱. سوار شدن، عمل سوار شدن بر مرکب.
۲. (صفت نسبی ) [مقابلِ باری] اسب و استر و هر مرکبی که بر آن سوار شوند.
۲. (صفت نسبی ) [مقابلِ باری] اسب و استر و هر مرکبی که بر آن سوار شوند.
دانشنامه عمومی
سواری (فیلم ۲۰۱۴). سواری (به انگلیسی: Ride) فیلمی محصول سال ۲۰۱۴ و به کارگردانی هلن هانت است. در این فیلم بازیگرانی همچون هلن هانت، لوک ویلسون، برنتون توایتز، دیوید زایاس، لئونور وارلا، مایک وایت، جی هوگولی، کلوم کیت رنی ایفای نقش کرده اند.
۸ نوامبر ۲۰۱۴ (۲۰۱۴-11-۰۸) (ای اف ام)
۱ مه ۲۰۱۵ (۲۰۱۵-05-۰۱) (ایالات متحده)
۸ نوامبر ۲۰۱۴ (۲۰۱۴-11-۰۸) (ای اف ام)
۱ مه ۲۰۱۵ (۲۰۱۵-05-۰۱) (ایالات متحده)
wiki: بخش سرفاریاب شهرستان کهگیلویه در استان کهگیلویه و بویراحمد ایران است.
این روستا در دهستان پشته ذیلائی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۹۰ نفر (۱۲۸خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان پشته ذیلائی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۹۰ نفر (۱۲۸خانوار) بوده است.
wiki: سواری (کهگیلویه)
فرهنگستان زبان و ادب
{passenger car} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] وسیلۀ نقلیۀ موتوری، غیر از موتورسیکلت، با گنجایش حداکثر ده نفر، برای جابه جایی مسافر
واژه نامه بختیاریکا
دِر دها
پیشنهاد کاربران
طایفه سواری بختیاری در قلعه تل
طایفه سواری عرب در اهواز و
شادگان
طایفه سواری عرب در اهواز و
شادگان
سواری ها طرگاعه هستن
کلمات دیگر: