پیش گیر
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مانع
مترادف و متضاد
جلوگیری کننده، پیش گیر
مانع، جلوگیری کننده، پیش گیر، پیشگیری کننده
پیش گیر، پیشگیری کننده
فرهنگ فارسی
۱-( صفت ) آنکه پیش گیردکسی که جلوگیری کند آنکه مانع آید. ۲- ( اسم ) پیش بند پیش دامن . ۳- لنگی که از کمر تا پایین بندند از جلو فوطه .
پیش گیرنده، آنکه جلوکسی رابگیردومانع شود
پیش گیرنده، آنکه جلوکسی رابگیردومانع شود
لغت نامه دهخدا
پیش گیر. ( نف مرکب ) که پیش گیرد. که مانع آید. که پیش گیری کند. که جلوگیر آید. || ( اِ مرکب ) پیش بند. پیش دامن. || لنگ. فوطه. منشفه. لنگ که از کمر تا پایین بندند از جلو.
فرهنگ عمید
۱. آن که جلو کسی را بگیرد یا مانع کاری یا چیزی بشود.
۲. پیش گیری کننده.
۲. پیش گیری کننده.
کلمات دیگر: