کلمه جو
صفحه اصلی

پیاز کوهی

فارسی به انگلیسی

chives

فارسی به عربی

ثوم معمر

مترادف و متضاد

chive (اسم)
پیاز کوهی، پیازچه، موسیر اسپانیا

فرهنگ فارسی

عنصل بصیلائ

لغت نامه دهخدا

پیاز کوهی. [ زِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عنصل. بصیلاء. اسقیل. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

دانشنامه عمومی

پیاز کوهی کوچکترین هموند خانواده پیازهای خوراکی است که در آسیا (از جمله ایران)، اروپا و آمریکای شمالی می روید. در آشپزی برگ آن به دلیل طعم ملایمتر از سیر و پیاز، کاربرد بیشتری دارد.
این گیاه در آشپزی اروپا چندان شناخته شده نیست و حتی برخی ایرانیان اروپا آن را با پیازچه یکی می انگارند. اما در ایران بسیار استفاده می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

پیازِکوهی (chive)
پیازِکوهی
گیاهی پایا از خانوادۀ سوسن، با نام علمی Allium schoenoparsum . اندام غده ای زیرزمینی و برگ های لوله ای دراز و توخالی دارد و گل هایش کُروی و ارغوانی اند. از برگ های آن برای تزیین سالاد استفاده می کنند.


کلمات دیگر: