کلمه جو
صفحه اصلی

سنجیده


مترادف سنجیده : دانا، فهمیده، مطلع ، باوقار، موقر، وزین ، درست، صحیح، موثق ، حساب شده

متضاد سنجیده : نفهم، سبک، جلف، ناموقر، ناسنجیده، نسنجیده

فارسی به انگلیسی

careful, deliberate, mature, measured, prudent, studied, weighed, reflected, guarded, judicious

weighed, measured, deliberate, reflected, guarded, judicious


careful, deliberate, mature, measured, prudent, studied


فارسی به عربی

ثقیل ، باحْتِراسٍ

مترادف و متضاد

considered (صفت)
مطرح شده، سنجیده، با اندیشه صحیح، با فکر باز و درست

weighed (صفت)
سنجیده، سخته

thought-out (صفت)
سنجیده، تفکر شده، مطالعه شده، فکر شده

دانا، فهمیده، مطلع ≠ نفهم


۱. دانا، فهمیده، مطلع ≠ نفهم
۲. باوقار، موقر، وزین ≠ سبک، جلف، ناموقر
۳. درست، صحیح، موثق ≠ ناسنجیده، نسنجیده
۴. حسابشده


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - وزن شده . ۲ - اندازه گرفته ۳ - تعیین ارزش شده . ۴ - مقایسه شده . ۵ - فهمیده با اطلاع : زنی سنجیده و با فهم و از هر حیث در خور احترام است .

لغت نامه دهخدا

سنجیده. [ س َ دَ /دِ ] ( ن مف / نف ) سخته. موزون. ( آنندراج ). || پخته. آزموده. مجرب. ممتحن. جاافتاده. سخته. || نیک اندیشیده. نیک سگالیده ( سخن یا نکته ).
- بسنجیده ؛ سخته. موزون. جاافتاده. پخته :
بسنجیده چون کار هر نیکخو
پسندیده چون مهر هر مهربان.
فرخی.
- معنی سنجیده ؛ از روی اندیشه :
معنی سنجیده را اوقات باید صرف کرد
گر بهایی دارد این یوسف ز نقد فرصت است.
محسن تأثیر ( ازآنندراج ).
گر سخن گستر ندارد قدر و مقداری چه غم
وزن او ظاهر شود از معنی سنجیده اش.
محسن تأثیر.

فرهنگ عمید

۱. وزن شده.
۲. اندازه گرفته شده.
۳. آزموده.

پیشنهاد کاربران

بر اساس اندیشه درست، حساب شده

اندیشیده

ازمایش شده


کلمات دیگر: