کلمه جو
صفحه اصلی

تعهد کردن

فارسی به انگلیسی

avouch, engage, pledge, plight, promise, undertake, to undertake, to agree, to guarantee

to undertake, to agree, to guarantee


avouch, engage, pledge, plight, promise, undertake


فارسی به عربی

تعهد , ضمان

مترادف و متضاد

undertake (فعل)
عهده دار شدن، بعهده گرفتن، تقبل کردن، قول دادن، متعهد شدن، تعهد کردن، متقبل شدن

guarantee (فعل)
عهده دار شدن، عهد کردن، ضامن دادن، ضمانت کردن، تعهد کردن

underwrite (فعل)
تعهد کردن، امضاء کردن، در زیر سندی نوشتن

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - به عهده گرفتن . ۲ - نگاهداری ، تیمار داشتن .

لغت نامه دهخدا

تعهد کردن. [ ت َ ع َهَْ هَُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به گردن گرفتن شرط و پیمانی. خود را ملزم ساختن به عملی یا پرداخت چیزی. تضمین عهد و میثاقی. پذیرفتاری. || پرستاری کردن. نگاهداری کردن. تیمارداری کردن. نواختن : سپاه را بنگریست و ایشان را روزی ها داد و صلت بخشید و آتش خانه ها را تعهد کرد. ( بلعمی ترجمه تاریخ طبری ). نامه ها رسید که سلیمانی رسید به شبورقان و از ری تا آنجا ولاة و عمال و گماشتگان سلطان سخت نیکو تعهد کردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 288 ). پس همچنین از موجب خرد بر فرزند واجب است سبب بودن خود را حرمت داشتن و تعهد کردن. ( منتخب قابوسنامه ص 25 ). و استاد فصاد آن است که پس از آنکه رگها را شناخته باشد مبضع را نکو باید داشت و آن را هر روزی از پس هر فصدی تعهدی کند و از آب نگاهداری و نیک خشک کند تا زنگ نگیرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). هرکه رابگزد [ مار بلوطیه ] پوست بازگذارد و آنکه او را تعهد و علاج کند هم پوست بازگذارد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). آن برادر که طبیب و معالج بود دختر را تعهد کرد و به معالجت بقرار معهود بازبرد. ( سندبادنامه ص 320 ).
خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی
بدولت تو نگه میکند به انبازی.
( گلستان ).

پیشنهاد کاربران

پایبند شدن

عهده دار شدن


کلمات دیگر: