سهو کردن
فارسی به انگلیسی
to make an error, to make a mistake
blunder, err, slip, mistake
فارسی به عربی
زلة , ورک
مترادف و متضاد
اشتباه کردن، سهو کردن، خطا کردن، خبط کردن، درست نفهمیدن
اشتباه کردن، کوکورانه رفتن، سهو کردن، دست پاچه شدن و بهم مخلوط کردن
سهو کردن، خطا کردن
سهو کردن
فرهنگ فارسی
اشتباه کردن
لغت نامه دهخدا
سهو کردن. [ س َهَْوْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اشتباه کردن :
نقطه عشق نمودم بتو هان سهو مکن
ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی.
نقطه عشق نمودم بتو هان سهو مکن
ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی.
حافظ.
رجوع به سهو شود.کلمات دیگر: