کلمه جو
صفحه اصلی

درهم کوبیدن

فارسی به انگلیسی

destroy, shatter, smash, squash
overwhelm
, vanquish

destroy, shatter, smash, squash


فارسی به عربی

حطم ، اِجتیاحٌ

مترادف و متضاد

smash (فعل)
خرد کردن، درهم شکستن، ورشکست شدن، شکست دادن، بشدت زدن، پرس کردن، درهم کوبیدن

پیشنهاد کاربران

شکست دادن

flood and precitation incontrollabe rain the smash iran آیا این درست است. صحیح این را بنویسید

غلبه کردن، شکست دادن

نابود کردن


کلمات دیگر: